ارزش خالص هر انسان چگونه محاسبه می شود؟
محاسبه ارزش خالص هر انسان ساده است. فقط باید بدهی را از ارزش ترکیبی تمامی اموال شخص، کم کنیم. یعنی اگز شما می خواهید ارزش خالص خود را محاسبه کنید باید ارزش فعلی تمام دارایی های خود را مشخص کنید. سپس تمام بدهی های خود را محاسبه کنید. خیلی ساده بگم ارزش خالص هر انسان برابر است با دارایی منهای بدهی. سعی میکنم این مفهوم را با یک مثال ساده برای شما توضیح بدم.
حتما بخوانید : صرفه جویی یا ساده گرایی؟ کدام سبک زندگی بهتر است؟
بیایید تصور کنیم آقای جان خانه ای به ارزش ۱۰۰ هزار دلار و خودرویی با ارزش فعلی ۱۰ هزار دلار و وسایل دیگری به جمع کل ۵ هزار دلار.
در جمع، تمامی ارزش اموال آقای جان یکصد و پانزده هزار دلار می شود.
و حالا تنها بدهی آقای جان به برادرش به مبلغ ۱۵ هزار دلار می باشد.
و حالا وقتی جمع کل اموال که ۱۱۵ هزار دلار است را از ۱۵ هزار دلار بدهی او کم کنیم. ارزش خالص آقای جان، مبلغ ۱۰۰ هزار دلار می شود.
محاسبه ارزش خالص در انسان به همیت سادگی می باشد ولای یادتون باشه که این ارزش خالص به فاکتور های مختلفی بستگی داره و این شاخص میتونه هر لحظه تغییر کنه. اما به طور کلی اگر می خواهید ارزش خالص خود را محاسبه کنید بهتر است در هر سال ۲ روز به فاصله ۶ ماهه با هم را تعیین کرده و در این ۲ روز ارزش خالص خود را حساب کنید.
دانلود فایل صوتی
برمیگردیم به مثالمون: لازمه بدونید که ارزش خالص دستخوش تغییر می شود. شاید آقای جان تا یک سال بعد، ۵ هزار دلار از بدهی اش را به برادرش بپردازد. و بعد از آن، کل بدهی اش ۱۰ هزار دلار خواهد شد.
حتما بخوانید : یارانه یا همان سوبسید چیست؟
در بخش اموال تصور می کنیم ارزش خانه اش همان ۱۰۰ هزار دلار و ارزش وسایل دیگر او، همان ۵ هزار دلار باقی بماند
ولی ارزش خودرو او به ۷ هزار دلار پایین آمده است در نهایت او ۱۱۲ هزار دلار اموال و ۱۰ هزار دلار بدهی دارد.
پس ارزش خالص امسال او، مبلغ ۱۰۲ هزار دلار خواهد بود.
همان طور که دیدید. محابسه ارزش خالص هر شخص، بسیار آسان است.
در ارزیابی ها، به خصوص ارزیابی ارزش خانه و خودرو، محافظه کار باشید. تورمِ ارزش دارایی های بزرگ ممکن است بر روی کاغذ خوب باشد، اما ممکن است تصویر دقیقی از محاسبه ارزش خالص شما را نشان ندهد!
اهمیت تحلیل ارزش فعلی خالص(NPV) در سرمایه گذاری
فرض کنید 10 میلیون تومان سرمایه دارید. آیا ارزش 10 میلیون تومان شما در 5 سال آینده به اندازه ارزش آن در حال حاضر است؟ طبیعتاً خیر. هدف از محاسبه ارزش فعلی خالص (NPV) درک همین موضوع است: ارزش زمانی پول.
دو عامل باعث می شود، پولی که الان در اختیار دارید با ارزش تر از ارزش آن در آینده باشد. اول آن که با پول فعلی می توانید با سرمایه گذاری، ایجاد کسب و کار و… پول بیشتری را کسب کنید و عامل دوم (که همواره دلیل مهمی بر ارزشمندی پول در زمان حال نسبت به آینده می باشد) تورم است.
یکی از عوامل مهم برای سرمایه گذاران داشتن فایل ها و تحلیلهای مالی است. یکی از تحلیلهای پر استفاده در فایل های مالی تحلیل NPV است. در واقع NPV میزان ارزش پولی که در آینده کسب خواهید کرد را بر اساس ارزش فعل پول بیان می کند.
تعریف NPV (Net Present Value)
تعریف علمی NPV : تفاوت بین ارزش فعلی جریان نقدی ورودی و ارزش فعلی جریان خروجی پول نقد در طی یک دوره زمانی است.
بیان ساده NPV : به بیان ساده می توان گفت که سرمایه شما و درآمدی که بعنوان مثال 5 سال دیگر کسب می کنید با توجه به مسائلی از قبیل تورم در حال حاضر چه ارزشی دارد.
ارزش فعلی خالص از رابطه زیر محاسبه می شود:
NPV=⅀ t/(1+R) t >-C0
در این رابطه Ct جریانات نقدی برای t سال است و R نیز نرخ تنزیل است و C0 کل هزینه سرمایه گذاری اولیه می باشد.
اگر در این فرمول NPV مثبت باشد پروژه سودآور خواهد بود و می توان ریسک سرمایه گذاری را پذیرفت. اما اگر منفی باشد پروژه ضررده است و باید از آن خارج شد.
برای درک بهتر مطلب باید تعریف نرخ تنزیل را بدانیم:
نرخ تنزیل
در حقیقت روشی است، برای به روز نمودن ارزش پولی که در آینده قابل دریافت است. این جمله بدان معناست که پول و سرمایه من مثلا 5 سال دیگر چقد رشد خواهد کرد؟ این موضوع ازین بابت حائز اهمیت است که مثلا سرمایه گذار به استارتاپ می گوید که سرمایه من را باید با حاشیه سود n% طی فاصله زمانی مشخص شده برگردانی.
به مثال زیر توجه کنید:
جدول زمانی گردش وجوه نقدی ورودی و خروجی را برای یک پروژه این گونه در نظر می گیریم :
نقطه ۰: جریان نقدی خروجی 6000000 تومان.
سال اول: 1000000 تومان ورودی
سال دوم: 4000000 تومان ورودی
سال سوم: 3000000 تومان ورودی
سال چهارم: 2000000 تومان ورودی
هزینه سرمایه ۱۰ درصد است.
سوال اینجاست که اگر مبلغ سرمایه گذاری ما امروز 10 میلیون تومان باشد و ما آن را در 4 قسط 1، 4، 3، 2 میلیون تومانی دریافت کنیم، با نرخ تنزیل ۱۰ درصدی آیا این کار از نظر مالی توجیه دارد؟
جریان نقدی ورودی سال اول + ورودی سال دوم + ورودی سال سوم + ورودی سال چهارم = جریان نقدی ورودی فعلی
(4^2,000,000/1.1) + (3^3,000,000/1.1) + (2^4,000,000/1.1) + (1,000,000/1.1) =
1,366,026.9107301 + 2,253,944.4027047 + 3,305,785.1239669 + 909,090.909090= 7,834,847.3464917
همانطور که مشاهده می شود عدد بدست آمده از هزینه اولیه بیشتر است، بنابراین این پروژه توجیه اقتصادی دارد. اما:
با توجه به وجود نرم افزارهایی مانند اکسل، محاسبه دستی NPV منطقی نمی باشد.
برای محاسبه ارزش فعلی خالص(NPV) در اکسل
- اکسل را باز کرده و از نوار افقی بالا بخش Formulas را انتخاب کرده
- سپس گزینه Financial را انتخاب می کنیم
- حال در اینجا بدنبال NPV بوده و آن را انتخاب می کنیم.
توضیحات کامل این تابع را می توانید با کلیک بر روی NPV و در بخش Help on this function در پایین پنجره باز شده مشاهده فرمایید و تغییرات لازم را اعمال کنید.
کاربردها:
- مقایسه بین پروژه های مختلف را میسر می سازد.
- ارزش سرمایه و درآمد های آتی را با توجه به خط زمانی بیان می دارد.
- یکی دیگر از کاربردهای ارزش خالص فعلی، مطالعات اقتصاد مهندسی و ارزیابی توجیه فنی و اقتصادی پروژهها است.
اهمیت و ضرورت استفاده از ارزش فعلی خالص(NPV)
- اولین اهمیت این اصطلاح برای سرمایه گذاران این است که ارزش فعلی خالص امکان تشخیص سودآوری و ارزشمندی شرکت یا پروژه مورد نظر را در مقایسه با سایر شرکت ها و پروژه ها بیان می کند.
- و نکته بعدی که اهمیت بالای این اصطلاح را بیان می دارد اینست که NPV ارزش پول از نظر زمانی (Time Value of Money) را مورد ارزیابی قرار می دهد. به همین دلیل می توان بر اساس ارزش پول در زمان حال جریانات نقدی در زمان آینده را عنوان کرد.
ایرادات ارزش فعلی خالص(NPV)
- یکی از فرضیات این مدل اینست که جریان های نقدی پروژه طی دوره با نرخ تورم یکسان پیش بینی می شوند. در حالی که نرخ تورم هرسال نسبت به سال قبل تغییر کرده و این تغییرات در بلند مدت می تواند بسیار چشم گیر باشد و این موضوع به خودی خود باعث میشود که ارزش گذاری مبتنی بر NPV با برآورد اصلی پروژه تفاوت اساسی داشته باشد.
- به برخی از پروژه ها ممکن است خارج از پروژه برنامه ریزی شده جریانات نقدی دیگری در طول زمان اضافه شود و این باعث ایجاد جریانات نقدی اضافی برای پروژه می شود، که با این روش نادیده گرفته می شوند.
- در طول چرخه عمر یک پروژه مدیریت شرکت می تواند در واکنش به تغییرات بازار هرگونه اقدامی که بر زمانبندی پیش بینی های پروژه اثر می گذارد را اعمال کند، که مشخصا می تواند هم برنامه های زمانبندی ومیزان جریانات نقدی پیش بینی شده را تغییر دهد که اینکار منجر به تغییر برآورد NPV خواهد شد.
جمع بندی
ارزش فعلی خالص (NPV) به تحلیلگران امکان ارزشگذاری پروژه ها و مقایسه آن ها برای سرمایه گذاری را میسر می کند. در واقع محاسبه NPV می تواند بیانگر مناسبی برای سودسازی شرکت ها در طول زمان باشد. در مقاله بعدی به موضوع «چرا تحلیل IRR در سرمایه گذاری اهمیت دارد؟» می پردازیم.
نحوه محاسبه ارزش ذاتی سهام
ارزش ذاتی ( Intrinsic value ) یک مفهوم فلسفی است که در آن ارزش یک دارایی بهخودیخود یا به تعبیر عامیانه، مستقل از سایر عوامل مشتق میشود. تحلیلگران مالی تلاش میکنند تا مدلهایی را برای برآورد ارزش ذاتی سهام یک شرکت (خارج از قیمت روز بازار) برآورد کنند.
ارزش ذاتی چیست؟
ارزش ذاتی ( Intrinsic value ) معیار ارزش دارایی است. این معیار بهجای استفاده از قیمت فعلی بازار با استفاده از یک محاسبه عینی یا مدل مالی به دست میآید.
ارزش ذاتی ( Intrinsic value ) یک اصطلاح با معانی مفید در زمینههای مختلف است که وظیفه یک تحلیلگر مالی است که سعی میکند ارزش ذاتی دارایی را با استفاده از تجزیهوتحلیل بنیادی و تکنیکال برآورد کند.
در تجزیهوتحلیل مالی این اصطلاح برای شناسایی تقریبی ارزش ذاتی یک شرکت و جریان نقدی آن استفاده میشود. برای مثال در قیمتگذاری اختیار معامله به تفاوت بین قیمت اعتباری اختیار معامله و قیمت فعلی دارایی اصلی اشاره دارد.
باوجودآنکه هیچ استاندارد جهانی برای محاسبه ارزش ذاتی چگونه ارزش فعلی خالص را محاسبه کنید؟ یک شرکت وجود ندارد، اما تحلیلگران مالی مدلهای ارزیابی را بر اساس جنبههای یک شرکت که شامل عوامل کیفی، کمی و ادراکی است، ایجاد میکنند.
- عوامل کیفی مانند مدل کسبوکار، حاکمیت و بازارهای هدف از مواردی هستند که مخصوص فعالیتهای معاملاتی است.
- عوامل کمی که در تحلیل بنیادی یافت میشود شامل نسبتهای مالی و تجزیهوتحلیل صورتهای مالی است. این عوامل به معیارهای نحوه عملکرد خوب یک شرکت اشاره دارد.
- عوامل ادراکی به دنبال جذب سرمایهگذاران بهواسطه ارزش نسبی یک دارایی هستند. این عوامل تا حد زیادی با استفاده از تجزیهوتحلیل تکنیکال محاسبه میشوند. تحلیلگر باید از مفروضات گوناگونی استفاده کند.
محاسبه ارزش ذاتی یک شرکت شامل چگونه ارزش فعلی خالص را محاسبه کنید؟ عوامل مختلفی است که برخی از آنها طبق برآورد و فرض است. یک سرمایهگذار که از تجزیهوتحلیل کیفی استفاده میکند نمیتواند تشخیص دهد که بررسی ارزش سهم چقدر مؤثر خواهد بود. آیا ممکن است در آینده نزدیک ارزش سهام شرکت نزول یابد یا نه!
استفاده از معیارهای کمی برای تعیین ارزش ذاتی ممکن است ریسک بازار مربوط به یک شرکت را کمرنگ کرده یا درآمد یا جریانهای نقدی مورد انتظار را بیش از حد ارزیابی کند.
برخی از تحلیلگران و سرمایهگذاران ممکن است وزن بیشتری به سهامداران عمده یک شرکت بدهند ددرحالیکه برخی دیگر درآمد را بهعنوان استاندارد در نظر میگیرند. به عنوان مثال، ممکن است یک شرکت سود ثابت داشته باشد، اما مقررات دولتی را نقض کرده است، قیمت سهام به احتمال زیاد کاهش مییابد. با این حال، با انجام تجزیهوتحلیل بنیادی و منابع مالی شرکت، یافتهها ممکن است نشان دهد که ارزش شرکت کم است .
به طور معمول، سرمایهگذاران سعی میکنند از هر دو جنبه کیفی و کمی برای اندازهگیری ارزش ذاتی یک شرکت استفاده کنند، اما سرمایهگذاران باید در نظر داشته باشند که در نهایت نتیجه تنها یک برآورد است.
ریسک بازار و ارزش ذاتی
عنصر ریسک بازار نیز در بسیاری از مدلهای ارزشگذاری برآورد میشود. برای سهام، ریسک با بتا اندازهگیری میشود. بتا برابر یک یعنی ریسک خنثی تلقی میشود بتا بیشتر از یک به این معنی است که سهام دارای نوسانات بالایی است درحالیکه سهام با بتا کمتر از یک ریسک کمتری نسبت به بازار دارند.
برای مثال اگر عرضه محصول جدید برای یک شرکت مطابق برنامه پیش نرود، ریسک آن این است که بدون شک روند آتی سهم طبق برآوردها و تحلیل پیش نخواهد رفت و ارزش ذاتی شرکت را بسیار کمتر از آنچه قبلاً تعیین شده بود، میکند.
بااینحال در نهایت، هرگونه برآورد حداقل تا حدی ذهنی (نه قطعی) است. چرا که در تحلیل بنیادی ارزش ذاتی محاسبه ارزش دارایی بر اساس یک مدل مالی است. اما محاسبه ارزش ذاتی سهم باتوجه به ریسک بازار سرمایه و شرایطی که بر روند قیمت سهم تأثیرگذار است، نمیتواند برآوردی قطعی باشد و با درصدی خطا همراه است.
تحلیلگر، ارزش محاسبه شده را با قیمت فعلی دارایی در بازار سرمایه مقایسه میکند تا تعیین کند که دارایی نسبت به قیمت قابل معامله دارای ارزش بیش از حد یا ارزش کم است به کمک معیار اختلاف بین قیمت بازار و ارزش ذاتی تخمین زده شده، به دنبال فرصت برای سرمایهگذاری میباشد.
کسانی که چنین مدلهایی را برآورد منطقی از ارزش ذاتی میدانند و بر اساس این برآوردها اقدام به سرمایهگذاری میکنند، بهعنوان سرمایهگذار بنیادی شناخته میشوند.
هر مدل به طور اساسی بر مفروضات متکی است. اگر مفروضات مورد استفاده نادرست یا اشتباه باشند، ارزش برآورد شده توسط مدل از مقدار ذاتی واقعی منحرف میشود. به همین خاطر در این مقاله، ما به انواع ارزشگذاری سهام اهمیت میدهیم و به آن خواهیم پرداخت.
محاسبه ارزش ذاتی سهام
یکی از متداولترین روشهای محاسبه ارزش ذاتی سهام مدل گوردون یا سود باقیمانده است ( GGM یک نوع مدل سود سهام ( DDM ) است). مبنای محاسبه در مدل گوردن، سود تقسیمی پیشبینی با نرخ ثابت میباشد.
طبق مدل گوردن که از رایجترین روشهای محاسبه ارزش ذاتی محسوب میشود، ارزش واقعی سهام شرکت بر اساس قرار دادن چند شاخص در یک فرمول محاسبه میشود. بهاینترتیب که فرض مدل رشد گوردون ( GGM ) این است که شرکت برای همیشه وجود دارد و سود سهامداران به طور مداوم به هنگام ارزشگذاری سهام یک شرکت، رشد میکند.
GGM تعداد نامحدودی از سود سهام هر سهم را میگیرد و با استفاده از نرخ بازده مورد نیاز آنها را به زمان حال تنزیل میدهد.
GGM باتوجهبه فرض رشد سود سهام ثابت، برای شرکتهایی با نرخ رشد ثابت ایدهآل است.
مدل رشد گوردون ( GGM ) روشی برای ارزیابی سهام است. سرمایهگذاران از آن برای تعیین رابطه بین ارزش و بازده استفاده میکنند. این مدل از ارزش فعلی خالص ( NPV ) سود سهام آینده برای محاسبه ارزش ذاتی داراییها استفاده میکند.
= D ÷ (k-g) ارزش ذاتی سهام
=D سود تقسیمی مورد انتظار هر سهم
K = بازده مورد انتظار سرمایهگذار
= g نرخ رشد مورد انتظار سود تقسیمی سهام
در این فرمول ارزش ذاتی سهام تابعی از هزینه حقوق صاحبان سهام، سود مورد انتظار در دوره آتی و رشد مورد انتظار در سودهای تقسیمی آتی است که در این فرمول قرار میگیرد.
چگونه ارزش داراییهای مالی را محاسبه کنیم؟
ارزش داراییهای یک شرکت را بهمنظور محاسبه ارزش ذاتی سهام باید حساب کرد. برای محاسبه ارزش داراییها نیز باید از رویکردهای مختلف استفاده نمود.
رویکرد ترازنامهای:
از روشهای رایج محاسبه ارزش داراییهای شرکت محاسبه داراییهای مشهود و نامشهود شرکت، با محاسبه NAV یا ارزش خالص دارایی است. به کمک فاکتور NAV میتوان ارزش داراییهای شرکت را مشخص کرد. در این روش تنها ترازنامه شرکت را باید بررسی نمود و نیازی به بررسی گزارش صورت سود و زیان شرکت نیست. برای محاسبه آن باید سود محقق شده بعد از تاریخ ترازنامه، ذخیره کاهش ارزش داراییها، ارزش افزوده پرتفوی بورسی و ارزش افزوده پرتفوی غیر بورسی را با حقوق صاحبان سهام جمع کرد و نتیجه آن را بر تعداد سهام شرکت تقسیم کنید.
رویکرد نسبی
در رویکرد نسبی ارزش واقعی شرکت را در مقایسه با شرکتهای مشابه مشخص میکنیم زیرا تحلیلگران در این روش بر این باورند که داراییهای مشابه دارای ارزشهای یکسانی هستند.
نسبت P/E از نسبتهایی متداولی است که برای مقایسه شرکتهای مشابه استفاده میشود. برای مقایسه شرکتهایی که ریسک، نرخ رشد و. مشابهی دارند، سهمی که P/E کمتری دارد یعنی از ارزش واقعی خود کمتر معامله میشود و قیمت سهم از ارزش ذاتیاش کمتر است، بنابراین احتمال افزایش قیمت آن در آینده وجود دارد.
قابلذکر است؛ گرچه استفاده از نسبت P/E برای مقایسه شرکتها گزینه مناسبی است اما بهتنهایی معیار کافی نمیباشد و برای محاسبه نتیجه دقیقتر باید از شاخصهای مخصوص و ضریبها استفاده کرد.
رویکرد تنزیلی
مهمترین و دقیقترین روش ارزشگذاری سهام، استفاده از رویکرد تنزیلی میباشد. برای محاسبه ارزش فعلی سهام باید جریان نقدی آتی شرکت را با نرخ مشخصی تنزیل کرد و باتوجه به جریان نقدی شرکت، ارزش دارایی با رویکرد تنزیلی محاسبه میشود.
جریان نقدی و ارزش ذاتی
مدل جریان نقدی تنزیل شده ( DCF ) یک روش ارزیابی متداول برای تعیین ارزش ذاتی شرکت است. مدل DCF از جریان نقدی شرکت و میانگین موزون هزینه سرمایه ( WACC ) استفاده میکند. WACC ارزش زمانی پول را محاسبه میکند و سپس تمام جریانهای نقدی آینده را به امروز تنزیل میدهد. مدل میانگین موزون هزینه سرمایه ( WACC ) ، نرخ بازده مورد انتظار سرمایهگذاران است که بیش از هزینه سرمایه شرکت است.
همچنین مدل DCF جریانهای درآمدی آینده را که ممکن است از یک پروژه یا سرمایهگذاری در یک شرکت دریافت شود را برآورد میکند. در حالت ایدهآل، نرخ بازده و ارزش ذاتی باید بالاتر از هزینه سرمایه شرکت باشد.چگونه ارزش فعلی خالص را محاسبه کنید؟
به عبارت دیگر، بازده سرمایهگذاری باید بیشتر از نرخ ریسک باشد. در غیر این صورت، پروژه ارزش پیگیری ندارد زیرا ممکن است با ریسک کاهش ارزش همراه باشد.
چرا ارزش ذاتی اهمیت دارد؟
چرا ارزش ذاتی برای سرمایهگذار اهمیت دارد؟ در مدلهای ذکر شده در بالا، تحلیلگران از این روشها برای بررسی اینکه آیا ارزش ذاتی یک اوراق بهادار یا سهام بیشتر یا کم تر از قیمت فعلی بازار است یا نه، استفاده میکنند. به طور معمول، هنگام محاسبه ارزش ذاتی سهام، در صورتی که قیمت بازار کمتر از ارزش ذاتی برآورد شده باشد. سرمایهگذاران میتوانند حاشیه ایمنی مناسبی را برای خود تعیین کنند.
تفاوت بین قیمت و ارزش ذاتی سهم در چیست؟
اگرچه هم ارزش بازار و قیمت و هم ارزشهای ذاتی راهی برای ارزیابی یک شرکت هستند، اما تفاوت معنیداری بین این دو وجود دارد و قیمت بازاری لزوماً همان ارزش ذاتی سهم نیست.
به اختلاف قیمت بین قیمت بازار و ارزش سهم، حباب قیمتی گفته میشود. زمانی که قیمت بازاری سهم از چگونه ارزش فعلی خالص را محاسبه کنید؟ ارزش ذاتی آن بیشتر باشد، بهاصطلاح گفته میشود سهم دارای حباب مثبت است و بالعکس زمانی که قیمت بازاری سهم از ارزش ذاتی آن کمتر باشد، سهم دارای حباب منفی است.
به همین خاطر در بازار سرمایه ارزش ذاتی از فاکتورهای مهم برای تحلیلگران بنیادی است و آنها با مقایسه ارزش ذاتی با قیمت و ارزش بازاری سهم در خصوص خریدوفروش یا نگهداری سهام تصمیم میگیرند.
پارامتر
ارزش ذاتی
قیمت
تعریف
ارزش واقعی شرکت، بستگی به قیمت سهام ندارد
قیمت نشان دهنده قیمت فعلی سهم است
دارایی کمارزش است و فرصت خرید باشد ( undervalue )
دارایی بیش از حد ارزشگذاری شده است و باید به فروش برسد ( overvalue )
آیا سهام هر یک از شرکتها ارزش ذاتی مشخصی دارند یا ارزش ذاتی وابسته به دید سرمایهگذار است؟
از نظر کارشناسان برای محاسبه ارزش ذاتی و جریانهای نقدینگی مفروضات، روشها و نرخ تنزیلهای متفاوت لحاظ میشود، به همین خاطر ارزش ذاتی سهام از نظر کارشناسان متفاوت میباشد.
تأثیر زمان بر ارزش ذاتی
اگر قیمت سهم باارزش ذاتی آن فاصله داشته باشد، تحلیلگران بر این باورند که در صورت ثبات سایر شرایط در بلندمدت، قیمت سهم به سمت ارزش ذاتی خود میل خواهد کرد.
اگر قیمت سهمی از ارزش ذاتی آن کم تر باشد، یعنی سهم ارزانتر است و سرمایهگذارانی که به ارزش سهم پی نبرده بودند بهمحض تشخیص عوامل بنیادی، اقدام به خرید سهم میکنند و این امر به افزایش قیمت سهم منجر میشود.
بالعکس زمانی که قیمت بازاری سهم از ارزش ذاتی آن بیشتر باشد، با گذشت زمان سرمایهگذاران متوجه گران بودن قیمت سهم میشوند و برای فروش آن اقدام میکنند. افزایش عرضه به کاهش قیمت سهم در بازار منجر خواهد شد.
زمان به سرمایهگذار کمک خواهد کرد تا به ارزش ذاتی سهم و ارزان یا گران بودن آن پی ببرد و تقاضای خود را بر اساس ارزش ذاتی سهم ایجاد کند.
جمعبندی
برخی از سرمایهگذاران ترجیح میدهند بدون درنظرگرفتن اصول اولیه شرکت، بر اساس قیمت سهام اقدام به معامله کنند. دیگران ممکن است خرید خود را بر اساس قیمت سهام چگونه ارزش فعلی خالص را محاسبه کنید؟ بدون توجه به هیجان ات انجام دهند. بااینحال، در این مقاله، ما به روشهای پیبردن به ارزش ذاتی ( Intrinsic value ) یک سهام پرداختیم.
چگونه ارزش فعلی خالص را محاسبه کنید؟
F = فیوچر p= پرایس
3- ارزش فعلی خالص (NPV ) : از تفاضل جریانهای نقدی ورودی و خروجی بدست می آید و به طریقه زیر محاسبه میگردد.چگونه ارزش فعلی خالص را محاسبه کنید؟
جریان نقدی خروجی - جریان نقدی ورودی = ارزش فعلی خالص (NPV )
نکته : اگر NPV مثبت باشد یعنی جریان نقدی ورودی بیشتر از جریان نقدی خروجی است و پروژه برای سرمایه گذاری مطلوب تر است و برعکس.
مثال : اگر سرمایه گذاری اولیه (I ) 000/000/1 ریال و عمر شرکت (n ) 10 سال و جریان نقدی ورودی چگونه ارزش فعلی خالص را محاسبه کنید؟ چگونه ارزش فعلی خالص را محاسبه کنید؟ به صورت سالیانه 000/300 ریال و نرخ بازده (i) 12% باشد مطلوب است محاسبه NPV :(226/903)
Fc = جریان نقدی ورودی
4- شاخص سود آوری(PI):میزان سود آوری یک پروژه را نشان می دهد و از فرمول محاسبه می گردد . هرچه شاخص سودآوری بزرگتر باشد آن پروژه برای سرمایه گذاری مطلوب تر است .
مثال: با توجه به مثال فوق شاخص سودآوری شرکت برابر است با:
مثال: اگر سرمایه گذاری اولیه 000/000/20 ریال و جریان نقدی سالیانه 000/000/7 و هزینه سرمایه 10% و عمر شرکت 4 سال باشد مطلوب است :
الف) محاسبه NPV (780/204/15 - )
مثال: اگر سرمایه گذاری اولیه 000/000/2 و عمر شرکت 6 سال و نرخ بازده 20% و جریان نقدی ورودی 000/250 باشد مطلوب است الف) NPV ( 008/916/1- ) ب) PI ( 04/0)
تجزیه وتحلیل نقطه سربه سر:نقطه سر به سر سطحی از میزان تولید و فروش را نشان می دهد که در آن نه سودی وجود دارد و نه زیانی . برای تعیین نقطه سر به سر هزینه ها به دو دسته تقسیم می شوند الف) هزینه ثابت (Fc) که این هزینه ها هیچ گونه ارتباطی با میزان تولید ندارند مانند هزینه اجاره .ب) هزینه های متغیر(Vc) که متناسب با حجم تولید تغییر می کنند یعنی هرچه تولید بیشتر باشد هزینه های متغیر هم بیشتر خواهند بود مانند خرید مواد اولیه تولید . برای محاسبه نقطه سر به سر هم از فرمول ریاضی و هم از روش نموداری استفاده می شود . از طریق فرمول ریاضی نقطه سر به سر برابر است با : که در این فرمول Q برابر با تعداد تولید و P برابر است با قیمت(پرایس) .
درآمدها = هزینه ها
مبلغ × تعداد = هزینه ثابت + هزینه متغیر
مثال: یک شرکت تولیدی در زمینه خودکار که مجموع هزینه های ثابت آن 000/000/51 ریال است و بهای فروش هر خودکار 25000 ریال و هزینه متغیر هر خودکار 15000 در نظر گرفته است مطلوب است تولید در نقطه سر به سر:
فروش S= P × Q S=000/500/127= 5100×25000
مثال: اگر هزینه ثابت 000/000/24 و هزینه متغیر 000/6 و چگونه ارزش فعلی خالص را محاسبه کنید؟ تعداد کالا 000/4 باشد مطلوب است تعیین قیمت هر کالا:
نقطه سربه سر نقدی :نقطه سر به سر نقدی مشابه نقطه سر به سر کالاست با این تفاوت که در نقطه سر به سر نقدی تمام هزینه های ثابت F c نباید به صورت نقد پرداخت شوند بنابراین هزینه های غیر نقدی را از هزینه ثابت کسر خواهیم کرد . نقططه سر به سر نقدی از نقطه سر به سر معمولی (کالا) کمتر است ( بخاطر کسر استهلاک از صورت فرمول) :
مثال: اگر جمع هزینه های ثابت 000/000/5 ، استهلاک 000/200 ریال و قیمت کالا 2500 و هزینه های متغیر 1500 ریال باشد مطلوب است تعیین نقطه سربه سر نقدی و چگونه ارزش فعلی خالص را محاسبه کنید؟ فروش :(4800 و 000/000/12)
مثال : اگر هزینه ثابت مالی 000/000/1 ریال و هزینه های ثابت عملیاتی 000/500/2 ریال باشد و قیمت کالا 100 و هزینه متغییر 500 ریال و تعداد کالا 200 باشد مطلوب است میزان استهلاک :(000/490/3)
محاسبه نقطه سر به سر از روش نموداری :
مثال: اگر بهای فروش2000 ، هزینه متغیر هر واحد کالا 1000 و هزینه ثابت 000/000/10 ریال باشد مطلوب است نقطه سر به سر از طریق نمودار:
انواع اهرمها: هزینه های ثابت شامل هزینه های ثابت عملیاتی و هزینه های ثابت مالی است.
اهرم عملیاتی: تأثیر هزینه های ثابت عملیاتی را بر سود شرکت نشان می دهد و از فرمول زیر محاسبه می شود:
اهرم مالی: تأثیر هزینه های ثابت را بر سود شرکت نشان می دهد و از فرمول زیر محاسبه می شود:
اهرم ترکیبی :که معیاری از ریسک کلی شرکت است از حاصل ضرب اهرم مالی در اهرم عملیاتی بدست می آید:(DCL )
مثال:اگرتعداد کالا 3000 ، قیمت کالا 2500 ، هزینه متغیر هر واحد 1000 ، هزینه های ثابت عملیاتی(Fc) 000/000/3 و هزینه های ثابت مالی(Ic) 000/000/1 ریال باشد مطلوب است :
الف ) اهرم عملیاتی (3) ب) اهرم مالی(3) ج) اهرم ترکیبی(9)
مثال: اگر هزینه های ثابت عملیاتی (Fc) 000/000/80 ، هزینه های ثابت مالی(Ic) 000/000/16 ، سطح تولید فعلی(Q) 2000 واحد ، فروش 000/000/200 و هزینه های متغیر 000/000/40 ریال باشد مطلوب است:
الف)درجه اهرم مالی ب) درجه اهرم عملیاتی ج) درجه اهرم ترکیبی
سهام: شرکتهای سهامی قادر به انتشار سهام ممتاز یا عادی و یا هر دو می باشند . سهام ممتاز سهامی هستند که نسبت به سایر انواع سهام دارای امتیازاتی از قبیل:
1. اولویت در دریافت سود
2. اولویت در دریافت مبلغ اسمی سهام
3. داشتن حق رأی بیشتر
سهام ممتاز زمانی منتشر می شوند که درجه اهرم مالی شرکت و یا هزینه های سهام عادی درحد بالایی باشند.
انواع سهام ممتاز : سهام ممتاز شامل:
1. سهام قابل تبدیل در مقابل سهام غیر قابل تبدیل در این نوع سهام ، سهام ممتاز می تواند به دیگر انواع سهام تبدیل شوند ولی سهام غیر قابل تبدیل چنین ویژگی را ندارند.
2. سهام جمع شونده در مقابل سهام غیر جمع شونده: در این نوع سهام سود پرداخت نشده سال یا سالهای گذشته یا به عبارتی سود معوقه باید قبل از توزیع سود سهامداران عادی پرداخت گردد.
3. سهام با مشارکت در مقابل سهام ممتاز بدون مشارکت: اگر سود اعلام شده شرکت از میزانی که بطور معمول به سهامداران عادی و ممتاز پرداخت می گردد بیشتر باشد در باقیمانده سود مشارکت دارند (مشارکت در میزان سود بر اساس ارزش اسمی صورت می گیرد)
مثال: شرکتی دارای 60000 سهم ممتاز جمع شونده به مبلغ اسمی 1500 ریال و نرخ آن 24% باشد که سود سالهای 89 و 90 به سهامداران پرداخت نشده باشد و در سال 91 میزان کل سود پرداختی شرکت به سهامداران ممتاز برابر است با:
000/200/43 = 2 × 24% × 000/000/90 = 1500 ×000/60 = سود معوقه (سود انباشته)
000/600/21 = 1 ×24% × 000/000/90 = 1500 × 000/60 = سود سال جاری
000/800/64 = 000/600/21 + 000/200/43 = کل سود پرداختی به سهامداران ممتاز
مثال: شرکتی در نظر دارد 5000 سهم ممتاز با سود انباشته(جمع شونده) به ارزش اسمی هر سهم 000/10 با نرخ 15% منتشر نماید ، سود این سهام به مدت 3 سال پرداخت نشده است ، امسال سالی سود آور است و شرکت در نظر دارد تمامی تعهدات خود را در زمینه سود انجام دهد . شرکت بابت سهام ممتاز چقدر سود باید پرداخت نماید: (000/000/30)
مثال برای سهام با مشارکت: اگر شرکتی 000/000/50 ریال سود داشته باشد و 000/10 برگه سهام ممتاز 000/10 ریالی با نرخ 20% و 000/40 برگه سهام عادی 2000 ریالی با نرخ 15% منتشر کرده باشد میزان سود پرداختی به سهامداران ممتاز و عادی را بطور جداگانه محاسبه کنید(سهام ممتاز از نوع با مشارکت است)
سود سهام ممتاز و عادی
000/000/20 = 20% × 000/10 × 000/10
000/000/12 = 000/2 × 000/40
سهم باقیمانده سود سهام ممتاز مشارکتی
مثال:اگر سهام ممتاز با مشارکت 00/20 برگه 1500 ریالی با نرخ سود 14%و سهام عادی 000/5 برگه به ارزش اسمی 2000 ریال با نرخ 14% باشد . و مجموع سود شرکت 000/000/60 ریال باشد مطلوب است :
مقدار سود سهام ، سهامداران ممتاز و عادی (000/000/45 و000/000/15)
مثال: شرکتی 5000 برگه سهام ممتاز جمع شونده با مشارکت را به ارزش هر برگ 15000 ریال با نرخ 18% و 10000 سهم عادی 7000 ریالی با نرخ 20% را بین سهامداران توزیع می کند اگر میزان سود اختصاصی 60000000 ریال باشد مطلوب است تعیین سود به سهامداران ممتاز و عادی (2 سال سود پرداخت نشده است)
جواب : ممتاز ( 827/344/42) عادی(173/655/16)
مثال:شرکت آلفا سهام ممتاز غیر جمع شونده با مشارکت به تعداد 6000 برگه 200 ریالی با نرخ 10% که سه سال سود پرداخت نشده و 8000 سهام 300 ریالی با نرخ 20% دارد اگر کل سود 40000000 ریال باشد مطلوب است سهم هر یک از سهام ؟ جواب: ممتاز ( 332/253/13) عادی ( 668/746/26)
تجزیه سهام: در تجزیه سهام که به آن سود سهمی یا سهام جایزه می گویند . تعداد سهام افزایش می یابد و به همان اندازه ارزش سهام کاهش می یابد افزایش تعداد با کاهش ارزش سهام خنثی شده و در مجموع هیچ گونه تغییری در ارزش اسمی سهام صورت نمی گیرد.
مثال: شرکتی 1500 برگه 1200ریالی منتشر کرده است اگر تجزیه سهام 1به 3 باشد تعداد سهام جدید و ارزش هر برگه و ارزش اسمی برابر است با .( تعداد سهام 4500 و ارزش هر سهم 400 و ارزش اسمی 1800000)
مثال: شخصی مالک 20%سهام یک شرکت است ارزش هر سهم در بازار 500 ریال است مطلوب است تعداد سهام و ارزش سهام شخص را در صورتی که تجزیه 1 به 2 چگونه ارزش فعلی خالص را محاسبه کنید؟ صورت گیرد ( شرکت 10000 سهام عادی دارد)
جواب ( تعداد سهام 4000 و ارزش سهام بعد از تجزیه 1000000)
معکوس تجزیه سهام: در معکوس تجزیه سهام که به آن ترکیب سهام هم می گویند برعکس تجزیه سهام عمل می کنیم یعنی تعداد سهام کاهش می یابد و ارزش هر برگه سهام افزایش می یابد .کاهش تعداد سهام و افزایش ارزش آنها با هم خنثی و جبران می شوند بنابراین هیچ گونه تغییری در ارزش اسمی سهام صورت نمی گیرد.
مثال: شرکتی 10000 برگه سهام به ارزش هر برگه 5000 ریال دارد . اگر معکوس تجزیه سهام بر مبنای 5 به 1 صورت گیرد تعداد سهام ، ارزش هر سهم و ثروت شرکت را بعد از معکوس تجزیه سهام محاسبه نمایید.
تعداد سهام 2000= 5 10000 ارزش سهام 25000 = 5× 5000
ثروت شرکت بعد از معکوس 50000000 =2000 ×25000 ثروت قبل از معکوس 50000000=5000×10000
مثال: شرکتی 6000 برگه 4000 ریالی دارد اگر معکوس تجزیه سهام 4 به 1 باشد مطلوب است (نرخ 20%) :
الف: تعداد سهام (1500)
ب: ارزش هر سهم (16000)
ج: ثروت شرکت بعد از معکوس تجزیه سهام(24000000)
مثال: شرکتی 3000 برگه سهام 6000 ریالی با نرخ 10% دارد . اگر معکوس تجزیه سهام بر مبنای 5/1 به 1 صورت گیرد مصلوب است :
الف: تعداد سهام (2000)
ب: ارزش هر سهم (9000)
ج: ثروت شرکت بعد از معکوس تجزیه سهام(18000000)
سود سهمی (سهام جایزه):تقسیم سود از طریق توزیع سهام بین سهامداران ، سود سهمی نامیده می شود . سهام جایزه در شرایطی که شرکت از وضع نقدینگی خوبی برخوردار نباشد و یا برای تأمین مالیتوسعه عملیات خود به وجه نقد نیاز داشته باشد صادر می شوند.
مثال: اگر شرکتی 10000 برگه سهام داشته باشد که ارزش هر برگه 2000 ریال باشد و شخصی مالک 20% سهام شرکت باشد و قرار باشد که 50% سود سهمی بین سهامداران توزیع شود مطلوب است :
الف: تعداد سهام 15000= 5000 + 10000 5000=50% × 10000
ج: ثروت شرکت 20000000= 15000 × 1333
مثال : شرکتی 6000 برگه سهام 3000 ریالی دارد و شخصی مالک 10% کل سهام شرکت است . اگر 30% سود سهمی بین سهامداران توزیع گردد مطلوب است :
الف: تعداد سهام (7800)
ب: ارزش هر سهم (2307)
ج: ثروت شرکت بعد از معکوس تجزیه سهام(18000000)
مثال: شرکتی 20000 برگه سهام 500 ریالی دارد اگر شرکت 35% سهام را به صورت جایزه توزیع نماید مطلوب است:
نحوه محاسبه IRR در اکسل
۱): IRR بدین معنا است که با انجام یک پروژه یا یک سرمایه گذاری، شرکت سالانه و به طور متوسط چقد بازدهی دارد.
۲): IRR در واقع نرخ تنزیلی است که ارزش فعلی خالص (NPV) تمام جریان های نقدی یک پروژه خاص را برابر صفر می کند.
به این نکته توجه شود کهIRR و NPV مشابه اند ولی متغیر های متفاوتی دارند.
با کمک ارزش خالص فعلی، میتوانید به یک نرخ تنزیل مشخص برای شرکت خود دست پیدا کنید و سپس ارزش فعلی سرمایهگذاری را محاسبه کنید.
در نرخ بازده داخلی، باید بازگشت واقعی جریانهای نقدی پروژه را محاسبه و سپس این نرخ بازگشت را با hurdle rate شرکت مقایسه کنید.
اگر نرخ بازده داخلی بیشتر باشد، سرمایهگذاری شما، یک سرمایهگذاری ارزشمند خواهد بود.
برای درک بهتر مفهوم IRR، یک پروژه را در نظر بگیرید که امروز ۲۰۰ دلار در آن سرمایه گذاری می کنید و یک سال بعد ۲۲۰ دلار دریافت می کنید.
فرض کنید از شما پرسیده شود که بازده این سرمایه گذاری چقدر است؟
برای هر دلار که سرمایه گذاری کرده ایم ۱٫۱۰ دلار برگشت داشته ایم بنابراین با یک حساب کتاب ساده می توانیم بگوییم بازده ۱۰ درصد است،
در حقیقت۱۰ درصد نرخ بازده داخلی یا IRR در این سرمایه گذاری است.
چرا تحلیل نرخ بازده داخلی (IRR) در سرمایه گذاری اهمیت دارد؟
برای بررسی توجیه اقتصادی یک پروژه یا یک ایده روش های مختلفی وجود دارد که مدیران با استفاده از این روش ها می توانند
امکان سنجی پروژه را بررسی کنند. یکی از این روش ها که سود و زیان یک پروژه را را بررسی می کند، نرخ بازده داخلی (IRR) است.
برای مشاوره رایگان با شماره ۰۵۱۹۱۰۱۰۱۱۷ -داخلی ۱۰۴ تماس حاصل فرمایید.
شرکتها چطور از نرخ بازده داخلی استفاده میکنند؟
شرکتها معمولا برای ارزیابی سرمایهگذاریها، از هردو فاکتور یعنی irr و npv استفاده میکنند.
ارزش خالص فعلی، اطلاعات بیشتری درمورد بازگشت سرمایه مورد انتظار بهدست میدهد.
تحلیلگران اقتصادی غالبا برای ارائهی گزارش به افرادی که در مسائل مالی تخصصی ندارند،
دیدگاه شما