صورت سود و زیان
صورت سود و زیان یکی از اصلیترین صورتهای مالی کسبوکارها است که سود و زیان آنها را در طی یک دوره زمانی نشان میدهد. سود یا زیان با محاسبه کلیه درآمدها و کسر کلیه هزینهها از فعالیتهای عملیاتی و غیر عملیاتی تعیین میشود.
صورت سود و زیان، ترازنامه و صورت جریان وجوه نقد (یا صورت جریانهای نقدی) از صورت های مالی اساسی در حسابداری هستند.
ضرورت تهیه صورت سود و زیان
هدف از صورت سود و زیان نشان دادن عملکرد مالی شرکت در یک دوره است. این صورت تصویری از عملکرد مالی یک کسبوکار ارائه میدهد. از طریق صورت سود و زیان و سایر اسناد مالی مانند صورت جریان وجه نقد، ترازنامه و گزارش سالانه، میتوانید سودآوری کسبوکارتان را تعیین کنید.
مشاغل کوچک معمولاً زمانی شروع به تهیه صورت سود و زیان میکنند که یک بانک یا سرمایهگذار بخواهد ببیند تجارتشان چقدر سودآور است.
حسابداران، سرمایهگذاران و صاحبان کسبوکارها به طور مرتب صورتهای درآمد را بررسی میکنند تا بدانند تجارتشان چقدر در عملکرد مورد انتظار خود خوب عمل میکند و از این مورد برای تنظیم اقدامات بعدی خود استفاده میکنند. مالک کسبوکاری که شرکتش به اهداف مالی خود دست نیافته است، استراتژی محوری خود را برای بهبود در سه ماهه بعدی تعیین میکند. به همین ترتیب، یک سرمایهگذار ممکن است تصمیم به سرمایهگذاری بگیرد یا سرمایهاش را بیرون بکشد.
اگر کسبوکاری به سود مدنظرش دست نیابد، بانکدار یا وامدهنده نسبت به دادن اعتبار اضافی دچار شک و تردید میشود. از طرفی شرکتی که سودآوری داشته باشد، با تهیه صورت سود و زیان توانایی خود در سرمایهگذاری به روشی موفق را نشان میدهد. توانایی یک شرکت برای فعالیت سودآور برای وامدهندگان و سرمایهگذاران فعلی، وامدهندگان و سرمایهگذاران بالقوه، مدیریت شرکت، رقبا، سازمانهای دولتی، اتحادیههای کارگری و دیگران مهم است.
انواع صورت سود و زیان
صورت سود و زیان جامع
درآمد جامع برای یک کسبوکار ترکیبی از مقادیر زیر است که در یک دوره زمانی خاص مانند یک ساله، سه ماهه و غیره رخ میدهد:
سود خالص یا ضرر خالص (جزئیات آن در صورت سود و زیان کسبوکار گزارش میشود)، به علاوه سایر درآمد جامع (در صورت وجود داشتن)
برای به دست آوردن سود و زیان دقیق شرکت، باید در صورت سود و زیان عادی تغییراتی ایجاد شود و این تغییرات در قالب صورت سود و زیان جامع نمایش داده میشوند؛ بنابراین صورت سود و زیان جامع تغییرات حقوق صاحبان سرمایه را نشان میدهد. البته این تغییرات ممکن است افزایشی یا کاهشی باشند. چه هزینههای مالی شرکت تحقق یافته باشد یا خیر. در هر صورت تمام هزینهها و درآمدهای مالی بر حقوق صاحبان سرمایه اثر میگذارند.
در صورت سود و زیان جامع، سود و زیان خالص مطابق عددی است که در صورت سود و زیان عادی به دست آمده است و در ردیف اول گزارش درج میشود. پس از آن سایر هزینهها و درآمدهای شناسایی شده (مانند سرمایهگذاریهای بلندمدت، سود و زیان تحقق نیافته و…) از مبلغ سود و زیان کسر شده و یا به آن افزوده میشوند.
اطلاعاتی که در صورت سود و زیان جامع درج میشوند، عبارتاند از:
- سود یا زیان خالص دوره مطابق صورت سود و زیان
- تعدیلات سنواتی
- سایر درآمدها و هزینههای شناسایی شده به تفکیک
با توجه به این که صورت سود و زیان شامل تمام درآمدها و هزینههای شناسایی شده (تحقق یافته یا تحقق نیافته) میشود، سود و زیان خالص دوره مالی نخستین موردی است که در صورت سود و زیان جامع قرار میگیرد. بنابراین سود و زیان دوره در صورت سود و زیان جامع به تفصیل نشان داده میشود.
سایر درآمدها و هزینههای شناسایی شده نیز به صورت جداگانه در صورت سود و زیان جامع نشان داده میشوند. این درآمدها و هزینهها شامل دو دسته میشوند. دسته اول هزینه و درآمدهایی هستند که به دلیل بروز تغییرات در ارزش داراییها و بدهیها تحقق نیافتهاند. دسته دوم درآمدها و هزینههایی که مطابق استانداردهای حسابداری، مستقیم در حقوق صاحبان سرمایه لحاظ میشوند.
صورت سود و زیان تلفیقی
صورت سود و زیان تلفیقی با ترکیب درآمدها و هزینههای شرکت اصلی و تابعه، به دست میآید.
در صورتهای سود و زیان تلفیقی درآمدها و هزینههایی که از طریق معاملات بین شرکتهای گروه کسب شدهاند، کسر خواهد شد. سود و زیان تلفیقی بیانگر این است که هزینهها و درآمدهای ناشی از معاملات بین شرکتی گروه به معنای انتقال دارایی از یک شرکت به شرکت دیگر است و بر روی داراییهای گروه تاثیر نمیگذارد.
هزینههای اجاره، درآمدهای اجاره، درآمدهای کسب شده بابت بهره وام اعطا شده به شرکتهای گروه، هزینههای دریافت شده بابت بهره وام دریافت شده از شرکتهای گروه، فروش و بهای دریافت شده بابت کالاهای به فروش رفته در گروه، سایر هزینههای پرداخت شده و سایر هزینههای دریافتی از جمله مواردی هستند که به هنگام تهیه صورت سود و زیان تلفیقی حذف میشوند.
سود و زیان انباشته
حساب سود و زیان انباشته یا سود و زیان سنواتی حساب دائمی است که ماندهی آن به سال بعد منتقل میشود و در تمامی شرکتها از جمله سهامی و غیره سهامی با این حساب به یک شیوه برخورد میشود؛ اما شایان ذکر است از آنجایی که حساب سود و زیان انباشته حسابی است که ماهیت خنثی دارد، میتواند هم در طول دوره و یا در پایان دوره بدهکار و یا بستانکار شود و این موضوع به اتفاقات روی داده در طول سالی مالی بستگی دارد. (ماهیت خنثی یکی از انواع ماهیت حساب ها در حسابداری می باشد.) مثال: اگر شرکتی مالیات سالهای قبل خود را امسال پرداخت کند این پرداخت باید در حساب سود و زیان انباشته بدهکار شود.
فرمول نحوه محاسبه سود و زیان انباشته
سود انباشته = سود انباشتهی ابتدایی دوره + خالص سود و زیان – سود سهام نقدی – سود سهمی
حسابداری .
در دنیای امروز هدف از سرمایه گذاری کسب سود و افزایش ثروت می باشدو برای ارزیابی انواع سرمایه گذاریها روشهای گوناگونی داریم که 4 مورد زیر از مهم ترین آنها می باشند .
1- رویکردهای حسابداری :
با سود حسابداری در ارتباط است و به همین که با سود حسابداری در ارتباط است معیار خوبی نیست زیرا صود حسابدرای می تواند توسط مدیریت از طریق هموار سازی سود دستخوش تحول گردد .
2- رویکردهای مدیریت مالی :
از مهمترین نوع معیارها capm می باشد که این نوع رویکردها مدلها را با محاسبه بازده سرمایه گذاری ومقایسه آن با نرخ بازده مورد انتظار سرمایه گذاران عملکرد واحد تجاری را مورد ارزیابی قرار می دهد .
3- رویکرد تلفیقی :
که از ترکیب دو نوع اطلاعات ،اطلاعات بازار وحسابداری به وجود آمده است. مانند نسبت ونسبت ارزش بازار داراییها به ارزش دفتری آنها .
4- رویکرد اقتصادی :
در این نوع رویکرد بیشتر مفاهیم اقتصادی مطرح است یعنی با تبدیل اطلاعات حسابداری از طریق برخی تعدیلات به اطلاعات اقتصادی این اطلاعات مبنای عملکرد شرکت قرار می گیرد که از آن جمله میتوان به معیارهای مانند ارزش افزوده اقصادی EVA اشاره نمود.که بحث ما در این مقاله میباشد .
تعریف ارزش افزوده :
ارزش افزوده ثروت ایجاد شده توسط واحد تجاری است که این ثروت حاصل کار و تلاش گروهی تمامی افراد ی است که به نوعی در واحد تجاری سهیم بوده انند .
. + کارمندان دولت + اعتبار دهندگان + بازده حاصل از سرمایه گذاری = ارزش افزوده
صورت ارزش افزوده را براحتی می توان از صورت سود وزیان استخراج کرد: یعنی :
الف) تهیه از روی صورت سودوزیان :
RE = سود تقسیم نشده (سوانباشته ) DP= استهلاک S= حقوق ودسمتزد D= سود سهام پرداختی
SR= درآمد فروش I= بهره T= مالیات M= مواد وخدمات
ب) با جابجایی عوامل تشکیل دهنده بالا می توان ارزش افزوده را به دو صورت زیر تهیه نمود :
B 1= ناخالص SR-M=S+I+D+T+DP+RE
B2= خالص SR-M-DP=S+I+D+T+RE
برای محاسبه ارزش افزوده اقتصادی از اقلام حسابداری تحت فرض تعهدی استفاده می شود .
درباره ارزش افزوده اقتصادی می توان گفت که اولین کسانی که به بحث در رابطه آن پرداختند :
1- اقتصادانان کلاسیک بودند که سود اقتصادی را در برابر سود حسابداری مطرح نمودند از جمله آلفرد مارشال در سال 1890 سوداقتصادی را چنین تعریف نمود :
سود اقتصادی آن چیزی است که بعد از کسر کل هزینه های سرمایه باقی می ماند که می توان را سود مدیریت ویا سود تعهد شده نیز نامید .
اقتصاددانان کلاسیک اعتقاد دارند که شرکت زمانی سودآور است که دارای سود اقتصادی مثبت باشد .
2- استرن واستوارت: در سال 1982 مفهوم EVA را به دنیا معرفی کردند. ارزش افزوده اقتصادی که بر مبنای نظریه سود اقتصادی بنا شده است که به آن سود باقی مانده هم می گویند بر این اساس است که ارزش زمانی ایجاد می شود که یک واحد تجاری بتواند تمام هزینه های سرمایه ای خود را پوشش داده و مبالغی نیز به عنوان سود یا ارزش افزوده اقتصادی داشته باشد. تفاوت اساسی سود حسابداری با سود اقتصادی در هزینه سرمایه منابع به کار رفته می باشد .
مفهوم اساسی وبنیادی ارزش افزوده اقتصادی این نیست که آیا واحد تجاری سودآور است یا خیر. بلکه این است که الف) آیا سود حسابداری برای پوشش هزینه سرمایه کافی است یا خیر؟ ب) آیا بازده سرمایه گذاری ارزشی برای شرکت ایجاد می کند یا خیر؟
ودر نتیجه این دوسوال میتوان گفت که:ارزش افزوده اقتصادی مشخص می کند که آیا سود عملیاتی برای کل هزینه های سرمایه بکار گرفته شده کفایت می کند یا خیر؟
استوارت ارزش افزوده اقتصادی را حاصل کسر هزینه سرمایه از سود خالص عملیاتی بعد از کسر مالیات در نظر می گیرد :
EVA= NOPAT –(WACC*CAPITAL(
EVA= ارزش افزوده اقتصادی
NOPAT= سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات
WACC= میانگین موزون هزینه سرمایه در دوره t
Acapital = سرمایه ابتدای دوره t
اگر eva بزرگتر از صفر باشد یعنی شرکت موفق عمل کرده و توانسته است برای سهامداران خود ایجاد ثروت نماید .
اگر eva مساوی صفر باشد شرکت صرفاً به بازدهی معادل هزینه سرمایه دست یافته است پس ارزش افزوده صفر است. اگر eva کوچکتر از صفر باشد به معنی زایل شدن ثروت سهامداران است در این مواقع عموماً سهام این گونه شرکتها به کسر فروخته می شود .
ارزش شرکت وبازهای سه گانه مدیران
ارزش کل شرکت از سه عنصر زیر تشکیل می شود :
الف) سرمایه بکار گرفته شده در دارایی های موجود
ب) ارزش فعلی ارزش افزوده اقتصادی ناشی از دارائیهای موجود
ج) ارزش فعلی ارزش افزوده اقتصادی ناشی از سرمایه گذاریهای آینده
بطور کلی مدیران عموماً برای افزایش ارزش شرکت که ارزش اقتصادی استفاده می کنند وباتوجه به اینکه ارزش افزوده اقتصادی نیز با وجود برتری بر سود حسابداری با به کارگیری ترفندهایی از سوی مدیران، به تخریب ارزش شرکت می انجامد .
بازیهای سه گانه مدیران :
اگر ارزش افزوده اقتصادی یک معیار برای ارزیابی مدیران مورد استفاده قرار می گیرد این امکان وجود دارد که مدیران ضمن اینکه ارزش افزوده های مورد انتظار را ایجاد می کنند همزمان ارزش شرکت را تخریب کنند.(تضاد بین EVA وارزش شرکت )
بازی سرمایه بکار گرفته شده
در معادله ارزش شرکت (که قبلاً گفته شده) هم سرمایه بکار گرفه شده وهم ارزش فعلی ارزش افزودهای اقتصادی این سرمایگذاریها، به میزان سرمایه حساس هستند. اگر سرمایه بکار رفته در دارایی های موجود کاهش یابد ودرا»دهای عملیاتی ثابت بماند، اولین عنصر معادله ی ارزش شرکت، یعنی سرمایه،کااهش می یابد، ولی ارزش فعلی ارزش افزوده های اقتصادی، متناسب با این کاهش ،افزایش می یابد .
همانطوریکه قبلاً گفته شده است ارزش یک شرکت ارزش دارائیهای موجود وفرصت های رشد آینده آن ناشی می شود. زمانی که مدیران براساس ارزش افزودهای اقتصادی جاری یا تغییرات سال به سال ارزش افزوده های اقتصادی قضاوت می شوند، ارزش افزوده های اقتصاد دارایی های موجود شرکت ملاک عمل قرار می گیرد. بنابراین ممکن است مدیران بین ارزش افزوده های اقتصادی با مبالغ زیاد ناشی از دارائیهای موجود وفرصت های رشد آینده «بده بستان» انجام دهند .
بازی انتقال ریسک :
یک شرکت می تواند از طریق سرمایه گذاری در پروژه هایی که ریسک عملیاتی وهزینه های سرمایه را افزایش می دهند ارزش افزوده اقتصادی شرکت را افزایش دهد ولی ارزش کل شرکت را پایین بیاورد .
مالیات برارزش افزوده :
در سالهای پس از جنگ جهانی دوم فردی آلمانی به قو- زیمنس جهت ایجاد درآمد برای دولت ونیز بازسازی کشور طرح مالیات ارزش افزوده را ارائه داد. اما این فرانسه بود که بعنوان اولین کشور ،موفق گردید در سال 1954 نظام مالیات افزوده را راه اندازی نماید. وتا سال 1986 ایننظام مالیاتی را بصورت کامل اجرا نمود. دانمارک، آلمان غربی(1968) ،بلژیک،ایرلند .
تعریف مالیات بر ارزش افزوده
مالیات ارزش افزوده نوعی مالیات غیر مستقیم مصرف « مالاً هزینه» است که بطور غیر انباشته به کلیه مراحل تولید وتوزیع مخصوص کالا وخدمات تعلق می گیرد. بعبارت دیگر «مالیات ارزش افزوده مالیاتی است که از تفاوت ارزش کالا وخدمات در مقاطع مبادله ی تا مصرف نهایی وضع می شود وتوسط فروشنده هر مرحله . و یا به حساب دولت واریز می شود .»
علل اخذ مالیات ارزش افزوده
محاسن وعلل اخذ مالیات عبارتنداز :
درآمد دولت: واقعیت امر این است که دولتها فقط بعلت درآمدزایی تمایلی به اخذ مالیات ندارند واگر این بخش وجود نداشت شاید دولتها ازسایر خواص مالیاتی ها صرفنظر می کردند وبه صور دیگری دست به اقداماتی می زدند .
وجودسازوکار کنترل متقابل: در مالیات ارزش افزوده مودیان مالیاتی همانند زنجیره ای به همدیگر پیوسته اند. اگر فرضاً یک مودی مالیاتی نخواهد اظهارنامه بدهد مودی بود از آن با دادن اظهارنامه مشخص می کند ومی توان خطای اولی را گرفت .
سهولت کنترل وحسابرسی باتوجه به فرم بندی اخذ این مالیات در شکل کامل ونهایی خود وباتوجه به توضیحات بند 2 علی الخصوص اگرنظام تک فرض رواج داشته باشد رسیدگی وحسابرسی مالیاتی مودیان در این روش بسیار است .
تحول در نظام مالیاتی: اساساً بط وترویج مالیات ارزش افزوده به خودی خود تحول نظام مالیاتی تلقی می شود. حال آنکه خود این مالیات برسایر مالیاتها به خصوص مالیات فروش ومالیات درآمد تأثیر مستقیم دارد .
تغییر الگوی مصرف: از آنجا که در نهایت مالیات ارزش افزوده از مصرف کننده آخر(نهایی) گرفته می شود لذا این نوع مالیات می تواند ابزاری جهت سمت وسو دادن به الگوی مصرف آحاد جامعه باشد که به واسطه آن می توان بخشی از مصرف را با بالا بردن نرخ مالیات تحریم نمود یا بخش دیگری مثل صادرات را با اعمال نرخ صفر یا معافیت تشویق کرد .
سهولت در ورود به قراردادهای بین المللی: گاهی یکی از شرکاهای ورود به قراردادهای جهانی داشتن نظام مالیات ارزش افزوده است. از آن جمله جامعه اروپا را می توان نام برد .
روشهای اخذ مالیات ارزش افزوده :
شاید بتوان گفت مالیات ارزش افزوده بیش ترین وابستگی را به نظام خود اظهاری مالیاتها دارد. لذا فرهنگ مالیاتی درآن بسیار موثر می باشد لذا باید شکلی جهت ایجاد این نظام رایج گردد که در نهایت سادگی وسهولت مودیان مالیاتی هم از آن آگاهی می یابند وهم بتوانند به آن عمل نمایند :
اصولاً در دنیا 4 روش جهت محاسبه مالیات ارزش افزوده مطرح است عبارتنداز :
نرخ مالیات × دستمزد+ مرخ مالیات ×سود + .
در این روش نرخ مالیاتی در تک تک درون داده ها ضرب می شود ودر پایان با جمع تمام این ارقام میزان مالیات ارزش افزوده محاسبه می شود این روش هم زمانبر وهم بعضاً امکان محاسبه ی دقیق میزان دستمزد یا سود وغیره خیلی عملی نیست .
نرخ مالیات ×(دستمزد +سود +. )
این روش همان روش اول است با این تفاوت که درون داده ها ابتدائاً جمع می شود وسپس مالیات ارزش افزوده با اعمال نرخ محاسبه می شود .
نرخ مالیات×(خروجی ها – ورودیها )
این همان روش دومی است که قبلاً برای محاسبه ی مالیات ارزش افزوده گفته شده در واقع با اعمال نرخ به تفاوت داده ها وستاده ها محاسبه می شود و در عمل تنها مشکل آن این است که سوی حین محاسبه سمت چپ معادله امکان سردرگمی برایش وجود دارد. این روش به مراتب از 2 روش اول اجرایی تر است .
نرخ مالیاتی× خروجی ها(فروش) نرخ مالیاتی×ورودیها(خرید )
این روش فارغ از هر محاسبه ی دیگر مالیات ارزش افزوده های مودی مالیاتی را برای هر فروش وهر خرید با اعمال ضریب مالیاتی محاسبه نماید
ارسال کننده این متن: آقای جسور * استاد دانشگاه *
با سلام خدمت دوستان,برای ارتباط با من می توانید ایمیل بزنید [email protected]
حسابداری
معیاری است که از آن برای سنجش توانایی واحد تجاری در پرداخت تعهدات کوتاه مدت استفاده میشود، هدف از سرمایه در گردش این است که عوامل مؤثر در تغییرات وضعیت مالی شناخته شده و موجبات افزایش یا کاهش وجه نقد مورد نیاز در فعالیتهای جاری واحد تجاری تعیین گردد.
متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.
2-نسبتهای نقدینگی :
نسبتهای نقدینگی توانایی یک واحد تجاری را در واریز تعهدات کوتاه مدت نشان میدهد. این نسبتها از مقایسهی دارایی جاری یا اقلام تشکیل دهندهی آن با بدهیهای جاری به دست میآیند و به صورت عدد یا درصد نشان داده میشود. اهم نسبتهای نقدینگی عبارتاند از: 1- نسبت جاری 2- نسبت آنی (سریع)
الف: نسبت جاری:
بدهیهای جاری / داراییهای جاری = نسبت جاری
نسبت جاری نشان میدهد که در مقابل هر یک ريال بدهی جاری چند ريال دارایی جاری وجود دارد و از نظر بستانکاران (اعتبار دهندگان) کوتاه مدت و مدیران واحد تجاری از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.
ب: نسبت آنی (سریع):روش محاسبهی هزینه سرمایه خالص
بدهی جاری / (مطالبات + سرمایه گذاری های کوتاه مدت + وجوه نقد ) = نسبت سریع
نسبت سریع توانایی انجام تعهدات جاری واحد تجاری را در شرایطی که فروش موجودی کالا به سهولت امکانپذیر نمیباشد، نشان میدهد. بسیاری از تحلیلگران مالی معتقدند که نسبت سریع 1 مطلوب میباشد.
زیرا بیانگر آن است که در مقابل هر یک ریال بدهی جاری یک ریال دارایی جاری به صورت نقد و یا دارایی قابل تبدیل به وجه نقد در مدتی کوتاه وجود دارد.
متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.
3- نسبتهای فعالیت:
نسبتهای فعالیت کارایی مدیران را در استفاده از داراییها (منابع مالی در اختیار مدیران) نشان میدهد و با بررسی آنها میتوان حد کفایت واحد سرمایهگذاری واحد تجاری در داراییهای جاری و بلند مدت را به دست آورد. مهمترین نسبتهای فعایلت عبارتاند از:
1- نسبت گردش داراییها 2- دوره وصول مطالبات 3- دوره گردش کالا 4- دوره گردش عملیات 5- نسبت کالا به سرمایه در گردش 6- گردش سرمایه جاری 7- دوره واریز بستانکاران
1- نسبت گردش داراییها:
جمع داراییها/ فروش خالص = نسبت گردش داراییها
نسبت گردش داراییها کارایی مدیریت را در اداره داراییها جهت ایجاد فروش نشان ماده بالا بودن نسبت گردش داراییها بیانگر کارایی بیشتر مدیریت در بکارگیری داراییها است و پایین بودن آن نشاندهنده سرمایه گذاری زیاد در داراییها یا پایین بودن فروش و یا هر دو مورد میباشد.
متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.
2- نسبت دوره وصول مطالبات:
دوره وصول مطالبات برای ارزیابی سیاستهای اعتباری مورد استفاده قرار میگیرد و نشان میدهد که چند روز طول میکشد تا مطالبات ناشی از فروش، وصول گردد. برای تعیین دوره وصول مطالبات ابندا باید دفعات گردش مطالبات را با استفاده از رابطه زیر تعیین نمود.
متوسط مطالبات/ فروش سالیانه (نسیه)= دفعات گردش مطالبات
دفعات گردش مطالبات نشان میدهد که به طور متوسط در طول یک سال چند مرتبه مطالبات وصول میشوند.
در رابطه فوق متوسط مطالبات به شرح زیر محاسبه میشود:
2/مطالبات پایان دوره+ مطالبات اول دوره= متوسط مطالبات
پس از محاسبه دفعات گردش مطالبات، دوره وصول مطالبات با استفاده از رابطه زیر تعیین میشود:
دفعات گردش مطالبات/360= دوره وصول مطالبات
دوره وصول مطالبات را مستقیماً با استفاده از رابطه زیر نیز میتوان به دست آورد:
فروش سالیانه (نسیه)/360×متوسط مطالبات= دوره وصول مطالبات
3- دوره گردش کالا:
بهای تمام شده کالای فروش رفته/360×متوسط موجودی کالا= دوره گردش کالا
2/موجودی کالای پایان دوره+موجودی کالای اول دوره= متوسط موجودی کالا
دوره گردش کالا مدت زمانی را نشان میدهد که طول میکشد تا کالا فروخته شود.
متوسط صنعت پايين باشد بهتر است.
4- نسبت دوره گردش عمليات:
دوره وصول مطالبات+دوره گردش كالا=دوره گردش عمليات
در مؤسسات توليدي دوره گردش عمليات از رابطه زير به دست ميآيد.
دوره وصول مطالبات+دوره گردش كالا=دوره گردش عمليات
متوسط صنعت: پایین باشد بهتر است.
5- نسبت کالا به سرمایه در گردش:
سرمایه در گردش / موجودی کالا = نسبت کالا به سرمایه در گردش
نسبت کالا به سرمایه در گردش توانایی مالی واحد تجاری را از نقطه نظر سرمایه گذاری در کالا نشان میدهد.
چنانچه این نسبت بزرگتر از یک باشد حاکی از آن است که موجودی کالا در مقایسه با منابع مالی واحد تجاری رقم بزرگی را تشکیل میدهد، به عبارت دیگر افزایش حجم کالا متناسب با وضع مالی واحد تجاری نیست.
6- گردش سرمایه جاری:
سرمایه در گردش / فروش خالص = گردش سرمایه جاری
نسبت گردش سرمایه جاری نشان میدهد که سرمایه در گردش چگونه در مسیر فروش به کار گرفته شده است و هدف از محاسبه آن، این است که تعیین شود که آیا مقدار سرمایه در گردش کافی و متناسب با حجم فروش و فعالیت واحد تجاری میباشد یا خیر.
متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.
7- دوره واریز بستانکاران:
دوره واریز بستانکاران نشاندهنده این است که طول میکشد تا بدهی به بستانکاران پرداخت گردد و هدف از محاسبه آن، یکی برنامهریزی برای پرداختها و تهیه بودجه نقدی و دیگری مقایسه آن با مهلتهای تعیین شده توسط فروشندگان مواد و کالا برای دریافت مطالبات خود ما باشد.دوره واریز بستانکاران با استفاده از رابطه زیر محاسبه میشود:
خرید سالانه (نسیه) / 360× متوسط حساب بستانکاران = دوره واریز بستانکاران
2 / مانده حساب بستانکاران در پایان دوره + مانده حساب بستانکاران در اول دوره = متوسط حساب
بستانکاران
4- نسبتهای سرمایه گذاری:
نسبتهای سرمایه گذاری طرز ترکیب سرمایه واحد تجاری را به معنی اعم آن که کلیه منابع مالی را در بر میگیرد نشان میدهند. به عبارت دیگر نسبتهای سرمایهگذاری آنچه را که به صاحبان سرمایه تعلق دارد با سرمایه گذاریهای دیگران در واحد تجاری میسنجند.
مهمترین نسبتهای سرمایه گذاری عبارتاند از:
1- نسبت بدهی 2- نسبت مالکانه 3- نسبت پوشش بهره 4- نسبت بدهی به حقوق صاحبان سرمایه 5- نسبت دارایی ثابت به حقوق صاحبان سرمایه 6- نسبت بدهی جاری به حقوق صاحبان سرمایه 7- نسبت بدهی بلند مدت به حقوق صاحبان سرمایه
1- نسبت بدهی:
نسبت بدهی نشان میدهد که چند درصد از داراییهای واحد تجاری از طریق بدهی تأمین مالی گردیده است و با استفاده از رابطه زیر به دست میآید:
جمع داراییها / جمع بدهیها = نسبت بدهی
هرچه نسبت بدهی کوچکتر باشد بهتر است زیرا صاحبان سرمایه مشارکت بیشتری در تأمین مالی واحد تجاری داشتهاند.
متوسط صنعت: پایین باشد بهتر است.
2- نسبت مالکانه:
نسبت مالکانه که نسبت حقوق صاحبان سرمایه به جمع دارایی نیز نامیده میشود نشان میدهد که چند درصد از داراییهای واحد تجاری از محل حقوق صاحبان سرمایه تأمین گردیده است و با استفاده از رابطه زیر به دست میآید:
جمع داراییها / جمع حقوق صاحبان سرمایه = نسبت مالکانه
نسیبت مالکانه قدرت مالی واحد تجاری را از نظر طلبکاران (به خصوص بستانکاران و اعتباردهندگان بلند مدت) مشخص میکند و هرچقدر بالاتر باشد بیانگر آن است که واحد تجاری از استحکام بیشتری برخوردار است. حاصل جمع نسبت مالکانه و نسبت بدهی همواره برابر با یک است یعنی اگر نسبت مالکانه 70 درست باشد میتوان نتیجه گرفت که نسبت بدهی 30 درصد است.
متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.
3- نسبت پوشش هزینه بهره:
نسبت پوشش هزینه بهره واحد تجاری را در تأمین نمودن پرداختهای هزینه بهره از محل سود عملیاتی نشان میدهد و با استفاده از رابطه زیر به دست میآید:
هزینه بهره / سود قبل از بهره و مالیات = هزینه بهره / سود عملیاتی = نسبت پوشش هزینه بهره
بالا بودن نسبت پوشش بهره نشان دهنده آن است که واحد تجاری در پرداخت هزینه بهره مشکل ندارد و پایین بودن آن بیانگر آن است که اعتباردهندگان در دریافت بهره در سررسید با ریسک بیشتری مواجه خواهند بود،
در نتیجه واحد تجاری ممکن است برای دریافت واحدهای جدید با مشکلاتی مواجه گردد.
متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.
4- نسبت بدهی به حقوق صاحبان سرمایه:
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سرمایه رابطه بدهیها (اعم از جاری و بلندمدت) را با حقوق صاحبان سرمایه نشان میدهد و با استفاده از رابطه زیر به دست میآید:
حقوق صاحبان سرمایه / بدهیها = نسبت بدهی به حقوق صاحبان سرمایه
هرچقدر این نسبت بزرگتر باشد، طلبکاران اطمینان کمتری برای وصول مطالبات خود خواهند داشت و معمولاً هنگامی که نسبت مذکور از یک تجاوز کند وضع غیرعادی تلقی میشود زیرا مفهوم آن این است که در صورت ورشکستگی و انحلال واحد تجاری، طلبکاران به تمامی مطالباتشان نمیرسند.
متوسط صنعت: پایین باشد بهتر است.
5- نسبت دارایی ثابت به حقوق صاحبان سرمایه:
نسبت دارایی ثابت به حقوق صاحبان سرمایه نشان میدهد که حقوق صاحبان سرمایه تا چه میزان در دارایی ثابت سرمایهگذاری شده است و با استفاده از رابطه زیر به دست میآید:
حقوق صاحبان سرمایه / دارایی ثابت = نسبت دارایی ثابت به حقوق صاحبان سرمایه
هرچقدر این نسبت بزرگتر باشد مفهوم آن این است که درصد بیشتری از داراییهای ثابت از طریق منابعی غیر از حقوق صاحبان سرمایه از قبیل خریدهای نسیه و یا دریافت وام تحمیل شده است. تحلیلگران مالی معتقدند که نسبت حقوق نباید از یک بیشتر باشد. چرا که تجاوز این نسبت از یک، حاکی از آن است که قسمتی از مطالبات اشخاص و شرکتها از واحد تجاری در داراییهای ثابت سرمایهگذاری شده و اینچنین وضعی مسلماً مطلوب نمیباشد.
وضعیت صنعت: زیر یک مطلوب است. (پایینتر باشد بهتر است.)
6- نسبت بدهی جاری به حقوق صاحبان سرمایه:
هدف از کاربرد این نسبت، تعیین سرمایه وضع شده مطالبات بستانکاران کوتاه مدت است که درصورت بروز خطر چه پوششی برای تأمین مطالباتشان از لحاظ حقوق صاحبان سرمایه پیدا میکنند. این نسبت با استفاده از رابطه زیر تعیین میگردد:
حقوق صاحبان سرمایه / بدهی جاری = نسبت بدهی جاری به حقوق صاحبان سرمایه
هرقدر این نسبت پایینتر باشد مفهوم آن این است که تضمین حقوق بستانکاران بیشتر است.
متوسط صنعت: پایینتر باشد بهتر است.
7- نسبت بدهی بلند مدت به حقوق صاحبان سرمایه
نسبت بدهی بلند مدت به حقوق صاحبان سرمایه یکی از نسبتهای مهم از نظر ترکیب سرمایهای یک واحد تجاری و بیانگر قدرت پرداخت بدهیهای آن در بلند مدت است. این نسبت نشان میدهد که بدهیهای بلند مدت چه سهمی از حقوق صاحبان سرمایه را در بر میگیرد و با استفاده از رابطه زیر به دست میآید:
حقوق صاحبان سرمایه / بدهیهای بلند مدت = نسبت بدهی بلند مدت به حقوق صاحبان سرمایه
هرچقدر این نسبت پایینتر باشد بهتر است زیرا بیانگر آن است که واحد تجاری از وضعیت بهتری برخوردار است، مشروط به این که فروش و یا سرمایه گذاریهای بلند مدت واحد تجاری مطلوب باشد.
متوسط صنعت: پایینتر باشد بهتر است.
5- نسبتهای سودآوری:
نسبتهای سودآوری میزان موفقیت واحد تجاری را روش محاسبهی هزینه سرمایه خالص در تحصیل سود نشان میدهند و با استفاده از آنها میتوان اثربخشی مدیریت واحد تجاری را مورد ارزیابی قرار داد.
مهمترین نسبتهای سودآوری عبارتاند از:
1- نسبت سود ناخالص 2- نسبت سود عملیاتی 3- نسبت سود خالص 4- بازده حقوق صاحبان سرمایه
5- بازده دارایی 6- بازده سرمایه در گردش
1- نسبت سود ناخالص:
نسبت سود ناخالص اثر بخشی مدیریت را در قیمت گذاری، ایجاد فروش و کنترل هزینههای تولید نشان میدهد و با استفاده از فرمول زیر به دست میآید:
100× فروش خالص / سود ناخالص = نسبت سود ناخالص
این نسبت نشان میدهد که از هر یک ریال فروش، چند درصد سود ناخالص ایجاد شده است، به عبارت دیگر،
از هر یک ریال فروش پس از کسر بهای تمام شده کالای فروش رفته، چند درصد باقی مانده است.
متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.
2- نسبت سود عملیاتی:
نسبت سود عملیاتی به عنوان یک معیار کلی کارایی عملیاتی مورد استفاده قرار میگیرد و نشان دهنده توانایی مدیریت در کنترل هزینههای عملیاتی میباشد.
100× فروش خالص / سود قبل از بهره و مالیات = 100× فروش خالص / سود عملیاتی = نسبت سود عملیاتی
این نسبت نشان میدهد که از هر یک ریال فروش پس از کسر بهای تمام شده کالای فروش رفته و هزینههای عملیاتی چند درصد باقی مانده است.
متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.
3- نسبت سود خالص:
نسبت سود خالص که بازده فروش نیز نامیده میشود نشان میدهد که از هر یک ریال فروش، چند درصد سود خالص تحصیل گردیده است.
متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.
4- بازده حقوق صاحبان سهام:
بازده حقوق صاحبان سرمایه، رابطه بین سود خالص و سرمایه گذاری صاحبان سرمایه را نشان میدهد.
100× متوسط حقوق صاحبان سرمایه در طی دوره / سود خالص = بازده حقوق صاحبان سرمایه
این نسبت نشان میدهد که از هر یک ریال سرمایه گذاری انجام شده توسط صاحبان سرمایه، چند درصد سود تحصیل گردیده است.
متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.
5- بازده داراییها:
نسبت بازده دارایی میزان موفقیت مدیریت در استفاده از داراییها جهت تحصیل سود را نشان میدهد و با استفاده از رابطه زیر به دست میآید:
100× متوسط داراییها / سود خالص = بازده داراییها
متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.
6- بازده سرمایه در گردش:
بازده سرمایه در گردش، رابطه بین سود خالص و سرمایه در گردش را نشان میدهد. در صورتی که این نسبت بالا باشد نشان دهنده آن است که واحد تجاری با کمبود سرمایه در گردش مواجه میباشد.
روش های ارزیابی طرحهای سرمایه گذاری - روش ایستا و روش پویا
روشهای ایستا روش های ساده ای میباشند کـه در آنهـا از معیارهـای غیـر تنزیلـی اسـتفاده مـی شـود. مهمترین خصوصیت این شاخص ها و معیارها این اسـت کـه در محاسـبه آنهـا بـه عامـل زمـان تـوجهی نمی شود.روش پویا روشی است که در آن از ضوابط و شاخص های تنزیلی استفاده میشود و در آن عامل زمان و طول عمر طرح در نظر گرفته می شود.
در زمینه روشها و ضوابط مورد استفاده در ارزیابی طرحهای سرمایه گذاری بـا توجـه بـه تقـسیم بنـدیهـای گوناگونی که وجوددارد روشهای متنوعی در کشورهای مختلف مورد استفاده قرار گرفته است. براساس یکـی از این تقسیم بندی ها، روشهای ارزیابی طرحها به دو گروه عمـده یعنـی روشـهای اسـتفاده کننـده از مفهـوم ارزش زمانی پول و عیارهای بدون توجه به مفهوم نـرخ تنزیـل طبقـه بنـدی مـی شـوند. در مبحـث ارزیـابی طرحها، روشها و معیارهای گروه اول به روشـهای ایستا و در مقابـل، روشـهای گـروه دوم بـه روشـهای پویا معروفند.
در زمینه چگونگی استفاده از روشهای ایستا و پویا در ارزیـابی طرحهـای سـرمایه گـذاری لازم بـه توضیح است که با وجود اینکه در سالهای قبل از دهه 1960 در کشورهای مختلف عمدتاً از روشـهای ایـستا در ارزیابی طرحها استفاده شده بـود ولـی بـه تـدریج بـه روشـهای جدیـد توجـه بیـشتری معطـوف گردیـد، بطوری که درسالهای اخیر تمرکز اصلی کشورها و از جمله کشورهای در حال توسعه کـه ارزیـابی طرحهـا در برخی از این کشورها موضوع نسبتاً جدیدی نیز می باشد، بر روی روشـهای اسـتفاده کننـده از مفهـوم ارزش : 1 زمانی پول قرار گرفته است. در ذیل به معرفی اجمالی روشهای اصلی و رایج پرداخته می شود.
روشهای ایستا در ارزیابی طرحهای سرمایه گذاری:
روشهای ایستا روش های ساده ای میباشند کـه در آنهـا از معیارهـای غیـر تنزیلـی اسـتفاده مـی شـود. مهمترین خصوصیت این شاخص ها و معیارها این اسـت کـه در محاسـبه آنهـا بـه عامـل زمـان تـوجهی نمی شود. مهمترین معیارهای غیر تنزیلی بکاربرده شده در این گروه از روشها عبارتند از :
نرخ بازده ساده سرمایه گذاری : نرخ بازده سرمایه گذاری عبارتست از نسبت سود خالص طـرح (در یـک سال عادی سرمایه گذاری) به سرمایه گذاری اولیه که مقدار آن از رابطه زیر بدست می آید:
که در آن R نـرخ بـازده سـاده سـرمایه گـذاری، P سـود خـالص طـرح در یکـسال عـادی و I میـزان سرمایه گذاری انجام شده می باشد. این نرخ با نرخ سود رایج و موجود در بـازار مقایـسه میـشود. اگـر نـرخ رایج در بازار کم تر از R باشد، طرح مطلوب تلقی میگردد. از بین طرحهای مختلـف، طرحـی مـورد قبـول واقع می شود که دارای نرخ بازده ساده بیشتری باشد.
ضعف اساسی روش نرخ بازده ساده سرمایه گذاری آن است که تحقق زمانی جریان نقدی طـرح و یـا به سخن دیگر، ارزش زمانی پول در آن نادیده گرفته می شود و در نتیجـه، بـا کـاربرد ایـن روش نمـی تـوان امتیاز حاصل از دریافت نقدی فوری تر بر دریافت نقدی دورتر را ارزیابی و منعکس کرد. بنـابراین، روش مـورد بحث، نمی تواند به عنوان یک ضابطه معتبر برای تعیین سودآوری مالی و مقایسه طرحها از این دیدگاه، مورد استفاده قرار گیرد.
در روش دوره برگشت سرمایه: مدت زمانی که سود خالص حاصل از اجـرای ١ روش دوره برگشت سرمایه طرح، کل هزینه سرمایه گذاری را جبران می کند، مورد محاسبه واقع می شود. بنابراین، دوره برگشت برابر بـا تعداد سالهایی است که طی آن، کل سود به دست آمده با مقدار سرمایه گذاری برابر میشود، در ایـن زمینـه، رابطۀ زیر ملاحظه میگردد:
که در آن I ، کل هزینه سرمایه گذاری، P ، دوره برگشت سرمایه، F ، سود خـالص سـالانه طـرح و t ، سـال مورد نظر می باشد. براساس این روش، در صورتی طرح برای اجرا پذیرفته می شود که P برابر یـا کـوچکتر از ، مدت دوره برگشت قابل قبول از نظر تصمیم گیرنده یا سرمایه گـذار اسـت . معمـولاً ایـن Pm باشد که Pm دوره با توجه به تجربه های گذشته و دیگر امکانات سرمایه گذاری تعیین میشـود و بنـابراین، تحـت شـرایط مختلف تغییر می یابد. در این روش برای رتبه بنـدی و گـزینش از میـان سـرمایه گـذاریهای متفـاوت، دوره برگشت کوتاهتر ملاک عمل قرار می گیرد.
باید توجه داشت که نمی توان سودآوری مالی را براساس روش دوره برگشت سرمایه گذاری تعیین کرد، زیـرا این ضابطه به سودآوری ارتباط نـدارد و صـرفاً بیـانگر مـدت برگـشت سـرمایه گـذاری اسـت و در حقیقـت، ضابطهای برای در نظر گرفتن مشکل نقدینگی است. در این روش سود حاصل از عملیـات، تـا آنجـایی مـورد توجه قرار می گیرد که مبلغ سرمایه گذاری اولیه جبران شود و پـس از آن هـیچ تـوجهی بـه سـود احتمـالی سالهای بعد معطوف نمی شود. افزون بر آن، در این ضابطه چگونگی توزیع سود در طول زمان، و یا بـه سـخن دیگر، ارزش زمانی پول مورد توجه قرار نمی گیرد.
مطالب زیر برای مطالعه پیشنهاد می شوند :
روش های پویا در ارزیابی طرحهای سرمایه گذاری :
روش پویا روشی است که در آن از ضوابط و شاخص های تنزیلی استفاده میشود و در آن عامل زمان و طول عمر طرح در نظر گرفته می شود. از جمله معیارهای متداول تنزیلی کـه بـرای ارزیـابی طرحهـای (IRR ،(2) NPV ،(نرخ بازده داخلـی ١ کشاورزی مورد استفاده قرار می گیرد، میتوان از ارزش حال خالص 4) BCR (و نسبت فایده خالص به سرمایه 3 نسبت فایده به هزینه (NBIR (نام بـرد کـه بـه اختـصار بـه معرفی این روشها در ذیل پرداخته می شود :
روش ارزش خالص فعلی( NPV) : بنا به تعریـف، ارزش خـالص فعلی عبـارت اسـت از تفاضـل ارزش کنونی دریافتها و پرداختهای نقدی طرح در آینده. به این منظور بایـد کلیـه جریانهـای نقـدی سـالانه طـرح براساس یک نرخ تنزیل از قبل تعیین شده، به سال صفر (سال آغاز اجرای طرح) تنزیـل شـود. ایـن شـاخص براساس رابطه زیر محاسبه می شود:
NPV=NCF0+(NCF1.A1)+(NCF2.A2)+…….(NCFn.An)
که در آن NCF ، جریان نقدی طرح در سالهای صـفر، 1 ، 2 . و n بـوده و at ، ضـرایب تنزیـل در سـالهای 1 ،2 . ،و n ، براساس نرخ تنزیل تعیین شده میباشد. این ضرایب تنزیل در جداول ارزش کنـونی محاسـبه و ارائه شده است. محاسبه رابطه بالا را می توان به شیوه ای کلی تر به شرح زیر نشان داد :
هزینه های طرح در سالt می باشند. منافع و دریافت های نقدی زیادتر و تعداد سـالهای بیـشتر، موجـب افزایش ارزش خالص فعلی گردیده و از سوی دیگر، نرخ تنزیل بـالاتر و هزینـه هـا و پرداخـت هـای نقـدی بیشتر موجب کاهش ارزش خالص کنونی می شود. برای نشان دادن رجحان زمانی و هزینه امکانـات از دسـت رفته سرمایه، نرخ تنزیل باید براساس برآورد حتی الامکان نزدیکی به نرخ سود موجود در بازار سرمایه تعیـین گردد.
براساس این ضابطه، یک طرح سرمایه گذاری وقتی قابل پذیرش است که ارزش خالص کنونی آن برابـر یا بزرگتر از صفر باشد. هنگام مقایسه طرحها، طرحهای سرمایه گذاری بر حسب ارزش خـالص کنـونی بـالاتر رتبه بندی شده و طرحهایی به مرحله اجرا در می آیند که بیشترین ارزش خالص کنونی را دارا می باشند.
روش نرخ بازده داخلـی (IRR : (بـا اسـتفاده از جریـان فایـده خـالص یـا جریـان نقـدی تفاضـلی بـرای اندازه گیری ارزش یک طرح، این روش بدنبال پیدا کردن نرخ تنزیل خاصی است که ارزش حال جریان فایـده خالص تفاضلی یا جریان نقدی تفاضلی را معادل صـفر کنـد . نـرخ بـازده داخلـی نرخـی اسـت کـه بـازدهی سرمایهگذاری طی مدت عمر طرح براساس آن تعیین می شود. این نرخ برابر با حداکثر نرخ سودی اسـت کـه یک طرح میتواند برای تامین مقادیر منابع مصرفی خود پرداخته و در ضمن، هزینههای سرمایهای و عملیاتی نیز برگشت داده شده و درست سر بسر شوند. عناوین دیگری در مورد نـرخ بـازده داخلـی تحـت عنـوان نـرخ بازده سرمایه گذاری یا نرخ بازدهی سرمایه وجود دارد. زمـانی کـه نـرخ بـازده داخلـی در تحلیـل مـالی بکـار ٨ میرود، نرخ بازدهی مالی و زمانی که از آن در تحلیل اقتصادی استفاده می شود نرخ بازدهی اقتصادی نامیـده میشود.
در این روش، برعکس روش ارزش خالص کنونی که در آن نرخ تنزیل معین بود، نرخ بازده داخلـی از قبل معین نمیباشد. بنا به تعریف، نرخ بازده داخلی نرخ تنزیلی اسـت کـه براسـاس آن ارزش خـالص کنـونی طرح برابر با صفر می شود یعنی :
محاسبه نرخ بازده سرمایه گذاری با این فرض آغاز می شود که ارزش خالص کنونی برابر صفر گردد؛ بنابراین، با آزمونهای مکرر و استفاده از نرخهای متفاوت تنزیل، محاسبه آنقدر ادامه می یابد تا براساس یک نرخ تنزیل معین، ارزش خالص کنونی طرح برابـر بـا صـفر شـود . بـرای تـصمیم گیـری لازم اسـت حـداقل نـرخ بـازده سرمایه گذاری مورد قبول (Imin (از قبل تعیین شده و سپس نرخ بازده محاسبه شده (IRR (با آن مقایـسه گردد.
در این صورت اگر« IRR « مساوی یا بزرگتر از« Imin « گردد، طرح پیشنهادی پذیرفته میشود. نـرخ حداقل قابل قبول (imin ،(می تواند معادل نرخ سود واقعی وام بلندمـدت موجـود در بـازار سـرمایه و یـا نـرخ سودی که بابت وجوه وام گرفته شده پرداخت می شود، تعریف گردد.
رتبهبندی و گزینش از میـان طرحهـای مختلف سرمایه گذاری بر حسب نرخ بازده داخلی زیادتر (مشروط بر آن که از نرخ حداقل بیشتر باشد) انجـام میشود.
روش نرخ بازده داخلـی یـک معیـار رایـج در ارزشـگذاری طرحهـا میباشـد و معیـاری اسـت کـه در موسسات اقتصادی بین المللی نظیر بانک جهانی و نیز برخی مؤسسات اعتباری بین المللی دیگـر در تحلیـل مالی و اقتصادی طرحها بکار می رود.
روش نسبت فایده به هزینه (BCR )روش دیگر رایج تنزیلی جهت ارزیابی طرحها، نسبت فایـده بـه هزینه است.
این نسبت با تقسیم نمودن ارزش حال جریان فایدهها برارزش حال جریان هزینه هـا بدسـت می آید:
در مواردی این معیار بصورت نسبت هزینه بر فایده نیز محاسبه می شود. مقدار این نسبت به زمان خـالص کردن جریان فایده و هزینه بستگی دارد.
اگر نسبت فایده به هزینه کوچکتر از یـک باشـد، در آن صـورت ارزش حال هزینه ها به ازاء نرخ تنزیل مورد استفاده (که مـنعکس کننـده هزینـه از دسـت رفتـه سـرمایه میباشد) بیشتر ازارزش حال فایدهها خواهد بود. در این شـرایط مخـارج اولیـه بـه اضـافه سـرمایه اولیـه برگشت داده نمی شود.
قدر مطلق نسبت فایده به هزینه، بستگی به نرخ تنزیل انتخاب شده دارد. هـر قـدر این نرخ تنزیل بزرگتر باشد، نسبت فایده – هزینه کوچکتر خواهد بود و اگـر ایـن نـرخ تنزیـل بـه انـدازه خاصی بزرگ باشد، نسبت فایده – هزینه به کوچک تر از یک تقلیل داده خواهد شد.
طـرز انتخـاب طـرح با استفاده از ضابطه نسبت فایده – هزینه در ارزیابی طرحها بر این اساس است کـه اگـر نـسبت محاسـبه شده برای طرحهای مستقل برابر یک و یا بزرگتر ازآن گردد، آنگاه طرح سرمایه گـذاری مـورد نظـر قابـل قبول خواهد بود.
نسبت فایده خالص به سرمایه NBIR : هنگامی که بودجه سرمایهگذاری برای اجـرای سـریع کلیـه طرحهای پیشنهادی کافی نباشد، تحلیل گران در پی تعیین رتبه طرحها میباشند تا طرحهایی که اولویت بیشتری دارند زودتر اجرا گردند.
در این شـرایط یـک معیـار مناسـب بـرای رتبـه بنـدی طرحهـا نـسبت فایدۀخالص به سرمایه خواهد بود. این نسبت برابر است با حاصل تقسیم ارزش حال فایدههـای خـالص بـر ارزش حال سرمایه می باشد:
معمولاً نسبت فایده خالص به سرمایه، کمتر در تحلیل طرحهـا بکـار مـی رود بـه ایـن دلیـل کـه معمـولاً رتبه بندی طرح ها بوسیله نرخ بازدهی سرمایه و یا نسبت فایده به هزینه صورت می گیرد. طـرز انتخـاب طرح با استفاده از معیار نسبت فایده خالص به سرمایه به این ترتیب است کـه کلیـه طرحهـائی کـه دارای نسبت فایدۀخالص به سرمایه برابر با یک یا بزرگتر از یک (در صورتیکه نرخ تنزیل برابـر هزینـه فرصـت از دست رفته سرمایه باشد) باشند، مورد قبول خواهنـد بود و از طرحـی کـه دارای بزرگتـرین نـسبت فایـده خالص به سرمایه است، سرمایه گذاری را شروع و تا زمانی که سرمایه موجود اجازه میدهد طرحهای دیگـر را به ترتیب بزرگی نسبت مزبور پذیرفته و اجرا کرد.
به طور کلی علیرغم مزایائی که روشهای تنزیلی نسبت به روشهای غیر تنزیلی دارا می با شند، برخـی ایـرادات و ضعف ها نیز در مورد این روشها مطرح شده است که می توان به مواردی نظیر ضعف برخی از آنهـا در هنگـام رتبه بندی طرحها و یا در زمان ارزیابی طرحها به هنگام وجود محدودیت بودجه ای اشاره کرد.
مطالب پیشنهادی دیگر:
توجیه اقتصادی طرح (بررسی شاخصهای اقتصادی طرح توجیهی)
منبع :
شادمانی, علیرضا و ایرج صالح، ۱۳۸۶، بررسی روشهای مورد استفاده در ارزیابی مالی و اقتصادی طرحهای سرمایه گذاری در بخش کشاورزی ایران، ششمین کنفرانس اقتصاد کشاورزی ایران، مشهد، انجمن اقتصاد کشاورزی ایران، دانشگاه فردوسی مشهد، https://www.civilica.com/Paper-IAEC06-IAEC06_043.html
تهیه شده در گروه تولید محتوی سپینود شرق
.کلیه حقوق این وبسایت متعلق به موسسه سپینود شرق می باشد.
روش محاسبهی هزینه سرمایه خالص
مقدمه
ارزش افزوده اقتصادی بیانگر مقدار ارزش اقتصادی اضافه شده توسط مدیر واحد تجاری برای مالکان میباشد. بر اساس صورت سود و زیان تهیه شده طبق اصول پذیرفته شده حسابداری بیشتر واحدهای تجاری سودآور به نظر میرسند در صورتی که در حقیقت اینگونه نیست. زمانی واحد تجاری سودآور است که سود عملیاتی آن بیشتر از هزینه سرمایه آن شود.
ارزش افزوده اقتصادی به هدف غلبه بر دو ضعف زیر محاسبه میشود:
الف- سود حسابداری هزینه حقوق صاحبان سرمایه را نادیده میگیرد، واحد تجاری زمانی سودآور میشود که بازده مورد نیاز سرمایه و بدهی را داشته باشد. در صورت سود و زیان تهیه شده طبق اصول پذیرفته شده حسابداری، هزینه ی تامین مالی بدهی لحاظ میشود اما هزینه حقوق صاحبان سهام را نادیده میگیرد.
ب– سود محاسبه شده بر مبنای استانداردهای حسابداری سود واقعی ایجاد شده را به درستی نشان نمی دهد و همچنین این سود به وسیله حسابداران قابل دستکاری و تحریف میباشد.
هدف از ارائه این مقاله شناخت ارزش افزوده اقتصادی به افرادی است که آشنایی چندانی با مفهموم ارزش افزوده اقتصادی ندارند. در ابتدا تعریفی از ارزش افزوده اقتصادی بیان میشود و در ادامه گامهای محاسبه، اهداف، فواید و محدودیت های محاسبه ارزش افزوده اقتصادی شرح داده میشود.
تعریف ارزشافزوده اقتصادی:
ارزشافزوده اقتصادی عبارت است از اندازهگیری عملکرد واحد تجاری که در آن سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات (NOPAT) با مجموع هزینه سرمایه واحد تجاری مقایسه میشود. هنگامیکه هزینه سرمایه کمتر از درآمد عملیاتی ایجادشده توسط آن سرمایه باشد، ارزشافزوده اقتصادی ایجاد میشود. ارزشافزوده اقتصادی بهعنوان سود اقتصادی نیز شناخته میشود و آن را بهصورت زیر میتوان بیان کرد:
(هزینه میانگین موزون سرمایه) (سرمایه بکار گرفتهشده) – سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات = ارزشافزوده اقتصادی
کاربرد ارزش افزوده اقتصادی:
كاربرد ارزش افزوده را مي توان در سه حوزه مورد توجه قرار داد:
- كاربرد اقتصادي: شناخت توانمنديهاي اقتصادي بنگاهها نظير بهرهوري منابع و عوامل توليد.
- كاربرد مديريتي: شناخت توانمنديها و كاركردهاي منابع انساني نظير نيروي كار توليد به منظور سنجش عملكرد.
- كاربرد حسابداري: تحليل مالي منطقي و سودمند از وضعيت و عملكرد مالي بنگاههاي اقتصادي در مقايسه با سود حسابداري.
گام های محاسبه ارزش افزوده اقتصادی:
محاسبه ارزش افزوده اقتصادی مستلزم پیمودن گامهای اساسی میباشد.در ادامه گامهای مشترکی که در محاسبه ارزش افزوده اقتصادی طی میشود را بیان میکنیم. این مراحل ممکن است با توجه به ماهیت فعالیت و یا فرآیندهای تعریف شده در واحد تجاری تغییر کند.
گام اول: جمع آوری و بررسی صورتهای مالی
ارزش افزوده اقتصادی مبتنی بر اطلاعات تهیه شده توسط سیستم حسابداری است و اغلب اطلاعات مورد نیاز جهت محاسبه آن از صورت سود وزیان و ترازنامه واحد تجاری که برای عموم ارائه میشود استخراج میگردد.
گام دوم: شناسایی تحریفات و تعدیلات لازم به منظور اصلاح آنها
استرن استوارت ۱۶۴ تعدیل نسبت به اصول حسابداری پذیرفته شده را شناسایی کرده است؛ که تمامی این تعدیلات اندازهگیری سود و سرمایه را بهبود میبخشد. سود محاسبه شده بر مبنای استانداردهای حسابداری به دلیل نادیده گرفتن هزینه حقوق صاحبان سهام در محاسبات مربوط به آن،ارزش واقعی ایجاد شده توسط واحد تجاری را به درستی نشان نمی دهد و همچنین این سود به وسیله حسابداران قابل دستکاری و تحریف میباشد. نمونهای از تعدیلات به شرح زیر میباشد:
- هزینههای تبلیغات، تحقیق و توسعه و آموزش کارکنان باید به سود عملیاتی اضافه شوند چرا که این هزینهها در واقع مخارج سرمایهای میباشند که طبق اصول حسابداری به عنوان هزینه در صورت سود و زیان شناسایی شدهاند.
- هزینه استهلاک باید به سود عملیاتی اضافه شود و به جای آن هزینه استهلاک اقتصادی که منعکس کننده تغییر واقعی در دارایی هامیباشد لحاظ گردد.
- هزینههای غیر نقدی باید به سود عملیاتی اضافه شود. این هزینهها به احتمال زیاد به قصد دستکاری سود توسط مدیریت شناسایی شدهاند. هزینه هااگر واقعی بودند باید وجه نقد بابت آن پرداخت میشد. بنابراین این هزینه هاباید به سود عملیاتی اضافه شوند.
گام سوم: محاسبه سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات
سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات به صورت زیر محاسبه میشود:
سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات = سود عملیاتی – مالیات
لازم به ذکر است تعدیلات مربوط به سود عملیاتی به شرح آنچه بیان شد باید اعمال گردد.
گام چهارم: محاسبه سرمایه به کار گرفته شده
سرمایه به کار گرفته شده توسط واحد تجاری برابر است با مجموع دارایی های جاری و ثابت واحد تجاری به علاوه سرمایه گذاری هایی که تحت روش حسابداری تعهدی هزینه شدهاند. به طور مثال تحقیق و توسعه و آموزش کارکنان که در واقع سرمایه روش محاسبهی هزینه سرمایه خالص گذاری در آینده میباشند، در دورهی وقوع به عنوان هزینه تلقی شدهاند باید به عنوان سرمایهگذاری در واحد تجاری در نظر گرفته شود.
گام پنجم: محاسبه هزینه میانگین موزون سرمایه واحد تجاری
برآورد هزینه سرمایه واحد تجاری یک چالش بزرگ برای محاسبه ارزشافزوده اقتصادی میباشد. هزینه سرمایه، هزینه ی استفاده از منابع مالی متعلق به اعتباردهندگان و مالکان واحد تجاری است و نشان دهندهی هزینه فرصت از دست رفته تامینکنندکان سرمایه نیز میباشد. این هزینه در صورتهای مالی که طبق اصول پذیرفته شده حسابداری تهیه میشوند نادیده گرفته میشود.
هزینه سرمایه به عوامل متعددی از قبیل ساختار مالی، ریسکهای تجاری، میزان بهره جاری، بازده مورد انتظار سرمایهگذاران، متغیرهای کلان اقتصادی و نوسانات درآمد بستگی دارد و آن را میتوان به صورت زیر نشان داد:
(WACC= (Rce×Wce) + (Rpe×Wpe) + (Rd×Wd
که در معادله فوق Rce نرخ هزینه سهام عادی، Rpe نرخ هزینه سهام ممتاز، Rd نرخ بدهی و W وزنهای مربوط به هر کدام میباشد. در ادامه نحوه محاسبه نرخ هزینه سهام عادی، نرخ هزینه سهام ممتاز و نرخ هزینه بدهی تشریح میشود.
نرخ هزینه سهام عادی: هزینه سهام عادی بازده مورد انتظار سهامداران عادی بابت سرمایه گذاری آنها در واحد تجاری میباشد.
مدل قیمت گذاری دارایی دارایی سرمایه ای یکی از روشهای متداول در برآورد هزینه سهام عادی واحد تجاری میباشد که به صورت زیر تشریح میشود:
در این معادله، RF نرخ بازده بدون ریسک در اقتصاد (مانند اسناد خزانه) ، β ریسک سیستماتیک واحد تجاری (ریسکی که از تحولات کلی بازار و اقتصاد ناشی شده است) ، RM نرخ بازده مورد انتظار بازار و RM-RF صرف ریسک بازار میباشد که به صورت بازده بازار منهای نرخ بازده بدون ریسک تعریف میگردد.
مدل سود سهام تنزیل شده از دیگر مدل های محبوب در محاسبه هزینه سهام عادی میباشد که در آن ارزش روز سهم برابر است با ارزش فعلی سود سهام پیش بینی شده (تنزیل شده) سهام واحد تجاری و به صورت زیر بدست میآید
که در این معادله P ارزش بازار سهام، D سود تقسیم شده، R نرخ هزینه سهام عادی و G نرخ رشد واحد تجاری میباشد. با توجه به معادله فوق نرخ بازده مورد انتظار سهامداران را به صورت زیر میتوان به دست آورد:
همچنین نرخ رشد واحد تجاری را میتوان به صورت زیر برآورد کرد:
که در معادله فوق D نرخ سود سهام تقسیم شده و ROE بازده مورد انتظار حقوق صاحبان سهام میباشد.
نرخ هزینه سهام ممتاز: عبارت است از نرخ بازده مورد انتظار صاحبان سهام ممتاز واحد تجاری که آن را میتوان به صورت زیر محاسبه کرد:
که در معادله فوق DP سود سالانه سهام ممتاز و PP خالص وجوه دریافت شده بابت فروش سهام ممتاز میباشد.
نرخ هزینه بدهی: هزینه بدهی عبارت است از هزینه بهره ای که واحد تجاری بابت بدهیهای خود باید بپردازد.
هزینه بهره کاهندهی هزینه مالیات واحد تجاری میباشد از این رو برای محاسبه نرخ آن، نرخ بهره پس از کسر مالیات در نظر گرفته میشود و آن را میتوان به صورت زیر تعریف کرد:
که در معادله فوق R نرخ بهره بدهی و T نرخ مالیات میباشد.
پس از محاسبه نرخ های هزینه، وزن های مربوط به هر نرخ به صورت زیر محاسبه میشود.
محاسبه وزن های هر یک از طبقات مستلزم شناخت ساختار سرمایه واحد تجاری میباشد. منظور از ساختار سرمایه واحد تجاری سمت چپ ترازنامه میباشد.
وزن هر یک از طبقات نسبتی از سهام عادی، سهام ممتاز و بدهی هابه مجموع اقلام سمت چپ ترانامه میباشد و نحوه ی محاسبه آنها به صورت زیر میباشد:
مجموع اقلام سمت چپ ترازنامه ÷ حقوق صاحبان سهام عادی =وزن سهام عادی
مجموع اقلام سمت چپ ترازنامه ÷ حقوق صاحبان سهام ممتاز =وزن سهام ممتاز
مجموع اقلام سمت چپ ترازنامه ÷ مجموع بدهی ها=وزن بدهی
پس از بدست آورن وزن هابا ضرب کردن نرخ هر طبقه در وزن مربوط به آن و سپس جمع کردن آنها هزینه میانگین موزون سرمایه بدست میآید.
گام ششم: محاسبه ارزش افزوده اقتصادی
در نهایت میتوان ارزش افزوده اقتصادی واحد تجاری را به صورت زیر بدست آورد:
(هزینه میانگین موزون سرمایه) (سرمایه بکار گرفتهشده) – سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات = ارزشافزوده اقتصادی
مزایای ارزش افزوده اقتصادی:
- ارزش افزوده اقتصادی با ارزش بازار سهام شرکت در ارتباط است. ارزش بازار سهم برابر است با ارزش دفتری آن به اضافه مقدار فعلی ارزش افزوده اقتصادی واحد تجاری درآینده.
- طرح های پاداش مبتنی بر ارزش افزوده اقتصادی، نتایج مثبتی را درواحد تجاری به ارمغان میآورد.
- ارزش افزوده اقتصادی میتواند در متحد کردن منافع مدیریت،صاحبان سهام و کارکنان واحد تجاری موثر باشد.
- ارزش افزوده اقتصادی میتواند مبنائی برای تعیین اهداف سرمایهگذاری در پروژهها قرار گیرد.
- ارزش افزوده اقتصادیبهعنوان معیار اندازهگیری عملکرد، کمتر در معرض تحریفهای حسابداری قرار دارد.
معایب ارزش افزوده اقتصادی:
- ارزش افزوده اقتصادی مستلزم انجام تعدیلات متعدد ارقام سود و سرمایه محاسبه شده توسط حسابداری میباشد.
- ارزش افزوده اقتصادی بر اساس اطلاعات تاریخی محاسبه میشود.
- محاسبه ارزش افزوده اقتصادی وابسته به محاسبه نرخ بازده و نرخ هزینه سرمایه میباشد که مشکل است.
- گاهی اوقات تجزیه و تحلیل ارزش افزوده اقتصادی غیرعملی است مثلاً برای شرکتهائی که تازه راهاندازی شدهاند یا برای شرکتهای سرمایهگذاری، تجزیه و تحلیل ارزش افزوده اقتصادی مناسب نیست.
۱-Anctil, R. M., Jordan, J. S., & Mukherji, A. Activity-based costing for Economic Value Added Accounting Studies, 2(3), 231-264.
۲-Bacidore, J. M., Boquist, J. A., Milbourn, T.T., & Thakor, A.V. The Search for the Best Financial Performance Measure. Financial Analysts Journal, 11-20.
۳-RELEVANT TO ACCA QUALIFICATION PAPER P5 Economic value added versus profit-based measures of performance.
۴- دکتر تهرانی- چگونگی محاسبه هزینه سرمایه با استفاده از مدلهای برگرفته از بازار.
دیدگاه شما